989014050788+

989014050788+

خانهتشکل هاتعاونیمدیریت ریسک به عنوان یک متغیر مداخله گر

مدیریت ریسک به عنوان یک متغیر مداخله گر

خلاصه

هدف

این مطالعه به بررسی تأثیر هیئت مدیره بر عملکرد مالی و سرمایه شرکت، به طور مستقیم یا غیرمستقیم با مدیریت ریسک در اندونزی می پردازد.

روش شناسی طراحی

این مطالعه یک بررسی تجربی با نمونه‌هایی از 31 شرکت غیرمالی از کل جمعیت 48 نفری فهرست شده در بورس اوراق بهادار اندونزی برای دوره 2010 و 2016 ارائه می‌کند. روش نمونه‌گیری مورد استفاده، نمونه‌گیری هدفمند بود. روش تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد.

یافته ها

نتایج مدل SEM نشان می‌دهد که تأثیر مثبت معناداری مدیریت ریسک و مدیر عامل (CEO) بر عملکرد مالی و سرمایه شرکت وجود دارد. با این حال، دوگانگی مدیر عامل تأثیر منفی معناداری بر عملکرد مالی دارد. نتایج همچنین نشان می دهد که اثر دوگانگی مدیرعامل و اندازه هیئت مدیره بر عملکرد مالی از طریق مدیریت ریسک به طور قابل توجهی مثبت است.

اصالت/ارزش

این مقاله برای اولین بار است که به دنبال تأثیرگذاری بر تأثیر هیئت مدیره، عملکرد مالی و سرمایه شرکت، مستقیم یا غیرمستقیم بر مدیریت ریسک در اندونزی است.

معرفی

حاکمیت شرکتی مکانیزمی است که بر اعمال بازیگران مهم مانند سهامداران، مدیران، کارکنان، تامین کنندگان، مشتریان، مدیریت اجرایی و هیئت مدیره در بازار کنترل و نظارت می کند (Morin & Jarrell, 2001). رابطه حاکمیت شرکتی با عملکرد مالی در تدوین مدیریت کارآمد شرکتی و سیاست‌های نظارتی عمومی معنادار است. طبق نظر بینر و اشمید (2005)، حاکمیت شرکتی نقش مهمی در افزایش عملکرد مالی ایفا می کند و رابطه مستقیمی بین این دو در بازارهای مالی در حال توسعه و توسعه یافته وجود دارد.

طبق نظر آلدریج و سوتوجو (2005)، حاکمیت شرکتی خوب دارای پنج نوع ثبت هدف اصلی است. اهداف پنج گانه عبارتند از: حمایت از حقوق و منافع سهامداران، حفظ حقوق و منافع اعضا (ذینفعان غیر سهامدار)، افزایش ارزش شرکت و سهامداران، بهبود کارایی کاری و اثربخشی هیئت مدیره و مدیریت شرکت و بهبود کیفیت روابط هیئت مدیره با شرکت مدیریت ارشد. بانک جهانی حاکمیت شرکتی را مجموعه‌ای از قوانین، مقررات و قوانینی تعریف می‌کند که باید اجرا شوند، که می‌تواند عملکرد شرکت را به سمت کارآمدی سوق دهد، ارزش اقتصادی بلندمدت پایدار برای سهامداران و جامعه اطراف به عنوان یک کل تولید کند (Tunggal & Widjaja). ، 2002).

بنابراین، شواهد فزاینده ای وجود دارد که به دلیل تفاوت در چشم اندازهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نهادی، مکانیسم های حاکمیت شرکتی نشات گرفته از کشورهای توسعه یافته ممکن است کاربرد ناقصی برای کشورهای در حال توسعه داشته باشد (بوشمن و اسمیت، 2001). موضوع حاکمیت شرکتی جهان را مورد بحث قرار می دهد و بخش مهمی را نشان می دهد که موفقیت شرکت و عملکرد مالی آن را افزایش می دهد (اکبر، 2015). بحران مالی ناکارآمدی مکانیسم‌های به کار رفته برای نظارت بر شیوه‌های حاکمیتی را آشکار کرد که منجر به شکست بسیاری از شرکت‌ها شد (Radelet & Sachs, 1998).

ساختار سرمایه یکی از مهمترین موارد در تصمیم گیری مالی است زیرا با سایر متغیرهای تصمیم گیری مالی مرتبط است (گیتمن و زوتر، 2012). هدف قوانین حاکمیت شرکتی افزایش عملکرد کیفی هیئت مدیره و افزایش توانایی شرکت برای مسابقات است. علاوه بر این، هیئت مدیره بررسی کمیته حسابرسی را برای اطمینان از شفافیت حساب شرکت تشکیل می دهد و به سهامداران و سایر ذینفعان در مورد سطح خطراتی که شرکت با آن مواجه است توصیه می کند. آرورا (2015) و لیو و فونگ (2010) استدلال می کنند که هیئت مدیره مهم ترین مکانیسم حاکمیت شرکتی و حفاظت از ساختار حاکمیتی در بین شرکت و سهامداران آن است. مرحله میانی ساختار حاکمیتی و بیانگر آن است که به عنوان بخش مهمی از پیشرفت و دستاورد یک شرکت عمل می کند. از این رو، حاکمیت شرکتی در عملکرد هیئت مدیره و فعالیت ها، وظایف، فرآیند، ترکیب و روابط آن جالب است (آرورا، 2015). هیئت مدیره نقش بسیار مهمی در ارائه جهت گیری استراتژیک ایفا می کند (کمپ، 2006)، مانند نظارت بر مدیران (رابرتس، مکنولتی، و استایلز، 2005؛ شلیفر و ویشنی، 1997)، مدیران استخدام و اخراج (هرمالین و ویزباخ، 1998). ، فراهم کردن منابع برای شرکت (هندری و کیل، 2004)، و شناسایی مدیر اجرایی بالقوه (مدیر عامل) (وانسیل، 1987). همچنین، باید تغییرات سازمانی را به وجود آورد و از اقداماتی حمایت کرد که مأموریت سازمانی را افزایش می دهد (هیل، گرین و اکل، 2001).

هیئت مدیره اغلب نیاز به درک فرصتی دارد تا شرکت را قادر به پیشرفت بیشتر کند، با این حال، خطری که ممکن است بر عملکرد شرکت تأثیر بگذارد را کاهش دهد. برای شرکت هایی که هنوز رویکرد مدیریت ریسک سنتی را اجرا می کنند، به دلیل ناتوانی در حفظ عملکرد به دلیل پیچیدگی و تغییرات سریع در محیط کسب و کار شکست می خورند (Nocco & Stulz, 2006). عملکرد شرکت می تواند هر از چندگاهی همراه با شرکت توسعه توسعه یابد. بزرگتر شدن یک شرکت از آن شرکت باعث ایجاد حسن نیت و قدرت در جامعه شده است (کیپشا، 2013). ایده مدیریت ریسک در اواسط دهه 1990 در سازمان‌ها تولید شد که دارای منافع مدیریتی بود.

هيئت مديره تعهد مديريت ريسك را دارد كه نسبت به فعاليتهاي شركت و اندازه و بازار آن قابل اعتماد باشد. علاوه بر این، مطلوب است که یک سیستم یا استراتژی برای توصیف خطراتی که ممکن است شرکت با آن مواجه شود و نحوه مدیریت آنها تنظیم شود و آنها را به طور ساده و واضح به مجمع عمومی ارائه کند. از این رو، نظریه نمایندگی بر اصطلاحی تاکید می کند که می تواند به شرکت کمک کند تا به هدف خود در نهایت عملکرد شرکت را افزایش دهد (Nocco & Stulz، 2006). تعداد کمی از شرکت هایی که برنامه ای مبتنی بر ریسک یا مدیریت ارزش سهامداران دارند، عملکرد مالی را افزایش می دهند (بوون، 2005). آلیانیس و وستون (1998) استدلال می کنند که مدیریت ریسک فعال به عملکرد شرکت اطلاق می شود.

تحقیقات قبلی تأثیر مستقیم هیئت مدیره (شوکری، شین، و شعری، 2012؛ جول، کائور، و کوپر، 2015) و مدیریت ریسک (حسینی، 2017؛ سوبرامانیام، مک مانوس، و ژانگ، 2009؛ کالامو) بررسی شده است. ، 2015؛ آگوستینا و بارورو، 2016) با عملکرد مالی. با این حال، تحقیقات بسیار کمی در مورد تأثیر غیرمستقیم مدیریت ریسک بین هیئت مدیره و عملکرد مالی مورد بررسی قرار گرفته است (بدریا، ساری، و باسیل، 2015؛ هاریونو و پامینتو، 2015). بنابراین، تأثیر این متغیرها بر عملکرد مالی قابل توجه است و استقرار و اجرای مدیریت ریسک نیز نتایج متناقضی را به همراه دارد. بنابراین، این پژوهش با هدف بررسی رابطه بین هیئت مدیره و عملکرد مالی،

این مقاله به چند دلیل مهم انگیزه بررسی این روابط در اندونزی را دارد. اولا، اندونزی با 48 شرکت پذیرفته شده در بورس و ارزش بازار حدود 2.9 میلیارد دلار یکی از جوان ترین بورس های منطقه را دارد. بررسی این رابطه در چنین بازار اندونزیایی به آزمایش اعتبار تئوری نمایندگی در زمینه بازارهای نوظهور جوان و کوچک کمک می کند. ثانیاً، سهام اندونزی ویژگی‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود را دارد که می‌تواند ویژگی‌های نهادی جالب و منحصربه‌فردی را برای توجیه این رابطه ارائه دهد. ثالثاً، امنیت و شرایط اقتصادی اندونزی افزایش یافته است و در نتیجه پیشرفت قابل توجهی در اقتصاد اندونزی حاصل شده و اندونزی به مقصدی جذاب برای سرمایه گذاری های خصوصی داخلی و خارجی تبدیل می شود. با این حال، در اندونزی، رابطه بین هیئت مدیره و عملکرد مالی به صورت مستقیم یا غیرمستقیم از طریق مدیریت ریسک در ادبیات گذشته نادیده گرفته شده است. بنابراین، این مطالعه تلاش می‌کند شکافی را در ادبیات حاکمیت شرکتی مربوط به کشورهای عربی و به‌ویژه سرزمین‌های اندونزی پر کند.

قطعات بخش

بررسی ادبی

فلوراکیس و اوزکان (2004) نشان می‌دهند که هیئت‌های مدیره‌ای که از هفت یا هشت عضو تشکیل شده‌اند، معمولاً بی‌اثر هستند. آنها همچنین ادعا می کنند که هیئت مدیره های بزرگ نمی توانند به خوبی هماهنگ شوند، ارتباطات ضعیفی دارند، در تصمیم گیری کندتر هستند و بیشتر تحت کنترل مدیر عامل هستند. یوشیکاوا و فان (2003) استدلال می کنند که هیئت مدیره بزرگ تمایل به عدم وحدت دارد و از نظر هماهنگی با چالش هایی روبرو می شود، بنابراین درگیری بین اعضا ایجاد می شود. علاوه بر این، آنها گزارش می دهند که مدیران عامل معمولاً هیئت مدیره بزرگ را ترجیح می دهند

روش شناسی

این مقاله از متغیرهای مرتبط با هیئت مدیره و مدیریت ریسک استفاده می‌کند که برای توضیح عملکرد مالی شرکت‌های سهامی عام یا مستقیم یا غیرمستقیم در اندونزی استفاده می‌شود. برای متغیرهای مستقل، اندازه هیئت مدیره (BS it )، مالکیت هیئت مدیره (BO it )، دوره تصدی-مدیر عامل (TCEO it ) و دوگانگی مدیر عامل (CEOD it ). علاوه بر این، سن شرکت (FAGE it )، اندازه شرکت (FSIZE it )، و نسبت بدهی (DBT it ) به عنوان متغیرهای کنترل استفاده می شود. عملکرد مالی با بازده دارایی ها (ROA it ) و بازده حقوق صاحبان سهام اندازه گیری می شود

نتایج و بحث ها

بر اساس شکل 1، نتایج به دست آمده است:

مقدار قابل توجه متغیر حاکمیت نسبت به مدیریت ریسک P-Value > 0,0001 است (به این معنی است که P-Value بیش از 0,0001 < 0,05 است) و ضرایب مقدار استاندارد ساختاری یا ضریب مسیر استاندارد = 0.243 است. بنابراین متغیرهای دولتی تأثیر مثبت و معناداری بر مدیریت ریسک دارند.

مقدار قابل توجه متغیر حاکمیت نسبت به عملکرد مالی P-Value > 0,0001 است (به این معنی است که P-Value بیشتر از

نتیجه

هدف کلی این مقاله بررسی رابطه بین هیئت مدیره و عملکرد مالی، مستقیم یا غیرمستقیم از طریق مدیریت ریسک در اندونزی برای تعیین اینکه کدام یک از متغیرها باعث افزایش عملکرد 31 شرکت غیرمالی فهرست شده از سال 2010 تا 2016 می شود.

پس از تجزیه و تحلیل و آزمون فرضیه ها در مورد تأثیر هیئت مدیره بر عملکرد مالی، به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق مدیریت ریسک در اندونزی از 31

یافته ها

نتایج مدل SEM نشان می‌دهد که وجود مدیریت ریسک و مدیر اجرایی (مدیر عامل) بر افشای مسئولیت اجتماعی شرکت تأثیر مثبت معناداری دارد. با این حال، دوگانگی مدیر عامل تأثیر منفی معناداری بر افشای مسئولیت اجتماعی شرکت دارد. همچنین نتایج نشان می‌دهد که تأثیر دوگانگی مدیرعامل و اندازه هیئت مدیره بر افشای مسئولیت اجتماعی شرکت از طریق وجود مدیریت ریسک مثبت و معنادار است.

مقالات مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.پر کردن فیلدهای نشانه‌گذاری شده‌ با * ضروری می‌باشد.