خلاصه
تئوریهای مربوط به اهداف و توجیهات مالکیت تا حدودی نحوه اداره شرکتهای تجاری آمریکایی را راهنمایی میکنند. این سؤال را مطرح میکند – اگر شرکتهای صرفاً سرمایهداری بر درک مالکیت بیشتر مطابق با نظریههای بنتام و لاک صاحب نظران مالکیت بنا شده باشند، آیا جایی برای نوع دیگری از مفهوم مالکیت در قلمرو تجارت ایالات متحده وجود دارد؟ در این مقاله من روشی را بررسی میکنم که در آن مدل تعاونی کارگران احساس مسئولیت اخلاقی را به درک گروهی از افراد از “مالکیت” القا میکند تا یک شرکت مدیریت جمعی ایجاد کند که موفقیت را هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اجتماعی – سیاسی اندازهگیری میکند. . من ابتدا حجم وسیعی از ادبیات را در مورد اشکال مختلف مالکیت و مدیریت تعاونی با تمرکز بر تاریخچه مدل تعاونی مرور می کنم. حقوق مندرج در مدل و مزایا و همچنین انتقادات مرتبط با تعاونی ها. سپس از این ادبیات برای قرار دادن یک نمونه موردی موردی از یک سازمان تعاونی – The Cheese Board Collective، یک فروشگاه پنیر و پیتزای صنعتگر در برکلی، کالیفرنیا – و تجزیه و تحلیل یافتههایم استفاده میکنم.
معرفی
موریس کوهن، حقوقدان، در سخنرانی خود در سال 1927 در مورد مالکیت و حاکمیت در دانشکده حقوق کرنل، اظهار داشت که مالکان دارایی به عنوان اعضای یک جامعه باید “جاه طلبی خود را تابع کل بزرگتری باشند که بخشی از آن هستند.” او این مفهوم را با مثال رابینسون کروزو به تصویر کشید. حتی اگر کروزوئه در جزیره خود به تنهایی بزرگ شده بود و هیچ بدهی معوقه ای به هیچ جامعه ای نداشت، کوهن می گوید که اگر یک ملوان غرق شده از راه برسد و به مقداری نیاز داشته باشد، باز هم جای سوال است که آیا او حق دارد تمام محصول کار خود را نگه دارد. از غذای مازادش برای زنده ماندن با عمل به نفع دیگران، صاحبان دارایی مانند کروزو «ممکن است جبران خود را در شناسایی معنوی خیر خود با زندگی بزرگتر بیابند».
درک کوهن از مالکیت با برخی از نظریه پردازان کلیدی مالکیت قبل از او و از آن زمان با دانشمندان مختلف در مورد مالکیت متفاوت است. کوهن مفاهیم الزام اخلاقی و تحقق اخلاقی را در باورهای خود در مورد دارایی وارد می کند، که برای مثال در نوشته های نظریه پردازان مالکیت مانند جرمی بنتام و جان استوارت میل وجود ندارد، آنها استدلال می کنند که توزیع دارایی باید بر اساس هدف فایدهگرایانه بیشترین خوشبختی برای بیشتر مردم، صرف نظر از نابرابریهای ثروت فردی. برای بنتام، امنیت حقوق مالکیت برای حفظ انتظارات افراد و اجتناب از “درد ناامیدی” از اهمیت بالایی برخوردار است. بنابراین، توزیع نابرابر دارایی مشکلی ندارد، زیرا برای انسان فقیر، “آرزوی چیزی که غیرممکن به نظر می رسد عذاب نمی دهد” (بنتام، 1802).
تئوریهای مربوط به اهداف و توجیهات مالکیت تا حدودی نحوه اداره شرکتهای تجاری آمریکایی را راهنمایی میکنند. این سؤال را مطرح میکند – اگر شرکتهای صرفاً سرمایهداری بر درک مالکیت بیشتر مطابق با نظریههای بنتام و لاک بنا شدهاند، چه جایی برای مفهوم مالکیت کوهن در قلمرو تجارت ایالات متحده وجود دارد؟ در این مقاله من روشی را بررسی میکنم که در آن مدل تعاونی کارگران احساس مسئولیت اخلاقی را به درک گروهی از افراد از “مالکیت” القا میکند تا یک شرکت مدیریت جمعی ایجاد کند که موفقیت را هم از نظر اقتصادی و هم از نظر اجتماعی – سیاسی اندازهگیری میکند. . من ابتدا حجم وسیعی از ادبیات را در مورد اشکال مختلف مالکیت و مدیریت تعاونی با تمرکز بر تاریخچه مدل تعاونی مرور می کنم. حقوق مندرج در مدل و مزایا و همچنین انتقادات مرتبط با تعاونی ها. سپس من از این ادبیات برای قرار دادن یک نمونه مورد مطالعه از یک سازمان تعاونی، The Cheese Board Collective، یک مغازه پنیر و پیتزای صنعتگر کارگری در برکلی، کالیفرنیا، و تجزیه و تحلیل یافتههایم استفاده میکنم.
هدف از این مطالعه بررسی اصول مدیریت تعاونی از طریق مطالعه موردی کیفی یک فروشگاه خردهفروشی قدیمی با مالکیت تعاونی در آمریکای شمالی است. تا به امروز، تحقیقات در مورد مدل کسب و کار تعاونی در مطالعات مدیریت و سازمان به طور نامتناسبی در رابطه با شیوع و تکثیر تعاونی ها در سراسر جهان ناچیز است. نیاز به بورس تحصیلی وجود دارد که به این پرسشها بپردازد که چگونه، چرا و چه زمانی سازمانهای تعاونی بوجود میآیند و موفق میشوند، یا شکست میخورند و ناپدید میشوند، و همچنین چگونه میتوان آنها را برای موفقیت بلندمدت مدیریت کرد (Jussila, 2013). برای درک بهتر سازمان های تعاونی و مدیریت آنها، یک رویکرد استفاده از روش موردی گسترده است(ECM) برای بررسی روشی که در آن ایده ها و اصول مدیریت تعاونی در زمینه های خاص در نقاط مختلف جهان عمل می کنند. به عنوان یک ابزار روششناختی، ECM اثرات متقابل نیروهای مختلف را بر روی یک مورد خاص به منظور اصلاح ادعاهای نظری گستردهتر بررسی میکند (بوراووی، 1991). در این مطالعه، من از ECM برای کشف واقعیتهای سطح پراکسیس یک مورد خاص از مالکیت تعاونی استفاده میکنم تا درک وسیعتری از مزایا، محدودیتها و اصول طراحی موفق مرتبط با شکل تعاونی شرکت را پیش ببرم. به طور خاص، من کاربرد اصول طراحی Ostrom (1990) را برای مدیریت پایدار منابع استخر مشترک (CPR) در حکمرانی سایر اشکال مدیریت تعاونی – در این مورد، تعاونی کارگری – بررسی میکنم. در حالی که اصول Ostrom به خوبی در حوزه مدیریت منابع طبیعی آزمایش شده است، به طور شگفت انگیزی، آنها در ادبیات مدیریت کسب و کار تعاونی کمتر برجسته شده اند. یک سوال کلیدی این است که کاربرد اصول طراحی Ostrom تا چه حد برای اقدام مشارکتی گسترده است؟ از یک طرف، چارچوب مفهومی او برای قلمرو منابع طبیعی مشترک توسعه داده شد، که ممکن است نشان دهد که نظریههای او مستقیماً به بافت تعاونی کارگر ترجمه نمیشود. از سوی دیگر، اصول او هنوز هم ممکن است امکانات روشنگری برای طراحی حکومت ارائه دهد (بوردمن، 2014). در واقع، تشخیص (هرچند محدود) وجود دارد که یافتههای اوستروم در رابطه با اقدام مشترک میتواند و در موقعیتهای مشارکتی بیشماری کاربرد داشته باشد (لوند، 2011). این مطالعه موردی به آزمایش سودمندی اصول طراحی Ostrom برای توضیح موفقیت شرکت تعاونی می پردازد. به عنوان یک هدف کمکی، این مطالعه همچنین بر آن است تا اصول تثبیت شده شرکت های تعاونی را تأیید کند و برخی از انتقادات کلیدی نئوکلاسیک تعاونی ها را در زمینه ای منحصربفرد رد کند – آن یک فروشگاه پنیر متعلق به کارگر در برکلی، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا. .
در حالی که مطالعات موردی میتوانند در تحلیلهای خود هم کیفی و هم کمی باشند، من اساساً بر دادههای کیفی مبتنی بر مصاحبه تکیه میکنم تا نقدهای رایج نئوکلاسیک از تعاونیها را رد کنم، اصول تعاونی را در عمل روشن کنم، و موفقیت بلندمدت هیئت پنیر را توضیح دهم. این تا حدی به این دلیل است که تحقیق در سازمان و مدیریت تعاونی در مراحل اولیه توسعه است – نقطه ای که در آن تحقیقات کیفی به ویژه برای تولید ایده های مفهومی، بیان فرآیندها و نظریه پردازی استقرایی مفید است (Jussila, 2013, Kanbur, 2001, Oberg, 2011, پرت، 2009). همچنین به این دلیل است که تجزیه و تحلیل کیفی به ویژه برای نمونه های کوچک مناسب است، همانطور که در این مطالعه وجود دارد.
مطالعه مدل تعاونی و نظریههایی که پیرامون آن ایجاد شدهاند، بحث طولانیتری را بین اقتصاددانان نئوکلاسیک و جامعهشناسان در مورد نحوه درک عاملیت انسانی و انتخاب فردی آشکار میکند. به بیان ساده، اقتصاددانان تمایل دارند این باور را داشته باشند که انسانها به خود احترام میگذارند و مطلوبیت را به حداکثر میرسانند، در حالی که جامعهشناسان افراد را در اجتماع و روابط اجتماعی متقابل میبینند (Polanyi, 1954). بر اساس دیدگاه دورکیمی، مردم گروههایی را تشکیل میدهند که اساساً دارای خصوصیات اخلاقی هستند و در آنها جامعه صرفاً با اجزای فردی آن جمع نمیشود، بلکه یک کل یکپارچه را تشکیل میدهد (دورکیم، 1893). برای چنین دانشمندان علوم اجتماعی ضد تقلیل گرا، زندگی فقط مجموعه ای از مسائل بهینه سازی محدود نیست، اما زندگی از درک مشترک از انصاف یا عدالت (باردهان و ری، 2006). همانطور که محقق کارول رز اشاره می کند، علاقه شخصی به عنوان مبنایی برای رژیم های مالکیت دارای محدودیت های متمایز است زیرا «شکافی بین آن نوع از افراد منفعت طلب که به مالکیت انحصاری برای ترغیب او به کار نیاز دارند و نوع فرد [«مادر» وجود دارد. چه کسی باید برای ایجاد، حفظ و محافظت از رژیم مالکیت آنجا باشد» (رز، 1994). در این پرتو، جامعه متشکل از افرادی است که به دور از نشان دادن ویژگیهای کاملاً خودخواهانه، اغلب ماهیت نوعدوست و جامعهگرا دارند. منفعت شخصی به عنوان مبنایی برای رژیمهای مالکیت محدودیتهای مشخصی دارد، زیرا «شکافی بین آن نوع از افراد منفعتخواه وجود دارد که به مالکیت انحصاری برای ترغیب او به کار نیاز دارند و نوع فردی [شکل «مادر»] که مجبور است برای ایجاد، حفظ و محافظت از رژیم مالکیت وجود داشته باشد» (رز، 1994). در این پرتو، جامعه متشکل از افرادی است که به دور از نشان دادن ویژگیهای کاملاً خودخواهانه، اغلب ماهیت نوعدوست و جامعهگرا دارند. منفعت شخصی به عنوان مبنایی برای رژیمهای مالکیت محدودیتهای مشخصی دارد، زیرا «شکافی بین آن نوع از افراد منفعتخواه وجود دارد که به مالکیت انحصاری برای ترغیب او به کار نیاز دارند و نوع فردی [شکل «مادر»] که مجبور است برای ایجاد، حفظ و محافظت از رژیم مالکیت وجود داشته باشد» (رز، 1994). در این پرتو، جامعه متشکل از افرادی است که به دور از نشان دادن ویژگیهای کاملاً خودخواهانه، اغلب ماهیت نوعدوست و جامعهگرا دارند.
با درک گفتمان متفاوت بین این دو رشته، روشن میشود که چرا نظریههای متفاوت زیادی در مورد اینکه چرا تعاونیها کار میکنند یا نمیکنند وجود دارد که در گفتگو با یکدیگر شکست میخورند. در نگاه اقتصادی نئوکلاسیک، تعاونیها به دلیل خلأهای ساختاری متعددی که وجود دارد و افراد خودبهینهساز میتوانند از آن بهرهبرداری کنند، و به دلیل فضای محدود برای رشد سرمایه، که افراد ظاهراً خودپسند را رضایتبخش نمیدانند، محکوم به فنا هستند. با این حال، تعاونیها که از دریچه یک جامعهشناس بررسی میشوند، با درک مشترک جامعه از انصاف و عدالت صحبت میکنند و میتوانند به راحتی در مفهوم «اقتصاد اخلاقی» قرار بگیرند که در آن افراد نه تنها برای ارتقای رفاه خود، بلکه برای بهبود نیز عمل میکنند. نتایج برای همه افراد در سیستم (گیرتز، 1963). بنابراین، به طور انتزاعی، مقایسه تحلیلهای مختلف از مدل تعاونی دشوار است، با توجه به اینکه این تحلیلها بر اساس پیشفرضهای متفاوتی از شیوهای ساخته شدهاند که در آن میتوان انتظار داشت که انسانها با یکدیگر کنش و تعامل داشته باشند. با این حال، یافتههای یک نمونه مطالعه موردی محدود از Cheese Board Collective (CBC) از حجم وسیعی از ادبیات در مورد اقدام مشارکتی پشتیبانی میکند (Scott, 1976, Ostrom, 1990, Rose, 1994) که نشان میدهد انسانها به عنوان خود عقلانی خالص وجود ندارند. -در رابطه با افراد
تعاونی ها علیرغم وجود آنها به عنوان بنگاه های انتفاعی، با توجه به اینکه اهداف تأسیس آنها صرفاً اقتصادی نیست، باید بر اساس معیارهای متعدد موفقیت ارزیابی شوند. مقایسه موفقیت یک تعاونی با موفقیت یک شرکت سرمایه داری، مقایسه سیب با پرتقال است. روچیلد-ویت بر اساس مطالعهاش در مورد سازمانهای کاری جمعگرا به درستی بیان کرد: «سازمانهای جمعگرا باید نه بهعنوان شکستهایی در دستیابی به استانداردهای بوروکراتیک که با آنها مشترک نیستند، بلکه بهعنوان تلاشهایی برای تحقق ارزشهای کاملاً متفاوت ارزیابی شوند. در مفهوم سازی اشکال جایگزین است که نظریه سازمان ضعیف ترین بوده است» (روچیلد ویت، 1979). حتی اگر منتقدان صریحاً این دو را با هم مقایسه نکنند، اغلب یک تعاونی را با استفاده از همان معیارهای اقتصادی ارزیابی می کنند که برای ارزیابی یک تجارت سرمایه داری استفاده می کنند. که اصل مطلب را از دست می دهد. معیارهای درآمد، همانطور که توسط سود پولی تعریف می شود، اگر شرکت های تعاونی به طور هدفمند انتخاب هایی را انجام دهند که به دنبال افزایش درآمد نامشهود هستند – آنچه وانک آن را “آرامش ذهن” می نامد یا آنچه اغلب به عنوان عدالت اجتماعی از آن یاد می شود، معنای کمی دارد. همانطور که وانک در مورد مدیریت کارگری می نویسد، “مزیت نسبی سیستم های مدیریت شده زمانی قوی تر می شود که ما چارچوب مرجع کاملاً اقتصادی را ترک کنیم و آن را با چارچوبی جایگزین کنیم که ارزش های انسانی گسترده تر را در نظر بگیرد” (وانک، 1969). این مزایا در بسیاری از تحلیلهای اقتصادی نئوکلاسیک مالکیت جمعی ناشناخته مانده است. اگر شرکت های تعاونی به طور هدفمند انتخاب هایی را انجام دهند که به دنبال افزایش درآمد نامشهود باشد – چیزی که ونک آن را “آرامش ذهن” یا چیزی که اغلب به عنوان عدالت اجتماعی از آن یاد می شود، کمی معنا ندارد. همانطور که وانک در مورد مدیریت کارگری می نویسد، “مزیت نسبی سیستم های مدیریت شده زمانی قوی تر می شود که ما چارچوب مرجع کاملاً اقتصادی را ترک کنیم و آن را با چارچوبی جایگزین کنیم که ارزش های انسانی گسترده تر را در نظر بگیرد” (وانک، 1969). این مزایا در بسیاری از تحلیلهای اقتصادی نئوکلاسیک مالکیت جمعی ناشناخته مانده است. اگر شرکت های تعاونی به طور هدفمند انتخاب هایی را انجام دهند که به دنبال افزایش درآمد نامشهود باشد – چیزی که ونک آن را “آرامش ذهن” یا چیزی که اغلب به عنوان عدالت اجتماعی از آن یاد می شود، کمی معنا ندارد. همانطور که وانک در مورد مدیریت کارگری می نویسد، “مزیت نسبی سیستم های مدیریت شده زمانی قوی تر می شود که ما چارچوب مرجع کاملاً اقتصادی را ترک کنیم و آن را با چارچوبی جایگزین کنیم که ارزش های انسانی گسترده تر را در نظر بگیرد” (وانک، 1969). این مزایا در بسیاری از تحلیلهای اقتصادی نئوکلاسیک مالکیت جمعی ناشناخته مانده است.
قطعات بخش
مدل تعاونی: مروری بر ادبیات
اتحاد بینالمللی تعاون (ICA) تعاونی را اینگونه تعریف میکند: «انجمن مستقلی از افراد که داوطلبانه برای برآوردن نیازها و آرمانهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشترک خود از طریق یک شرکت با مالکیت مشترک و تحت کنترل دموکراتیک متحد شدهاند». آنها با ارزشهای ایدئولوژیک قوی مشخص میشوند و توسط خود اعضا راهاندازی، مالکیت و اداره میشوند (Hockertin & Harenstram, 2006). تفاوت تعاونی ها با شرکت های سرمایه داری این است که «مردم را در مرکز قرار می دهند
تاریخچه مجموعه تخته پنیر
در دهه 1960، شاید در هیچ کجای ایالات متحده، جنبش تعاونی بیشتر از برکلی، کالیفرنیا از حمایت برخوردار نبود. در حالی که بسیاری از تعاونیهایی که در این سالها تشکیل شدهاند دیگر وجود ندارند (اشتراوس، 2006)، برکلی هنوز حس نسبتاً قویای از ایدهآلهایی را که بسیاری از این شرکتها بر آنها بنا شده بودند، پرورش میدهد. یکی از این تعاونی ها The Cheese Board Collective است که هنوز هم پابرجاست و در واقع در جامعه رونق دارد. CBC یک نانوایی پنیر محله است
دیدگاه خود را بنویسید