989014050788+

989014050788+

خانهتشکل هاتعاونیساختارهای سازمانی و تکامل تعاونی های لبنی

ساختارهای سازمانی و تکامل تعاونی های لبنی

خلاصه

Mesorregião Grande Fronteira do Mercosul (GFM) در جنوب برزیل بزرگترین منطقه تولید لبنیات این کشور است. این منطقه بیشترین تمرکز تعاونی های لبنیات تولیدکنندگان کوچک و متوسط ​​را در کشور دارد. با این وجود، سیاست‌ها و شیوه‌های سنتی تعاونی‌های برزیلی دیگر با واقعیت‌های بازار همخوانی ندارد و حذف تعاونی‌های کمتر کارآمد از بازار بر بسیاری از مزارع کوچک خانوادگی تأثیر می‌گذارد. این مطالعه در مورد توسعه تعاونی های لبنی مستقر در GFM با هدف شناسایی آسیب پذیری ها و پیشرفت های این تعاونی ها است که می تواند رقابت پذیری آنها را افزایش دهد. با استفاده از رویکرد چرخه عمر کوک (1995)، تکامل تعاونی ها در صنعت لبنیات در این منطقه را توصیف می کنیم. نتایج نشان‌دهنده ضرورت طراحی‌های جدید برای مدل‌ها و استراتژی‌های تجاری تعاونی‌های لبنی GFM به منظور قطع ارتباط آنها با کمک‌های دولتی است. اقداماتی برای افزایش رقابت در بازار برای ارتقای خودکفایی در این بخش رو به رشد و حفظ ادامه حیات مزارع خانوادگی ضروری است.

معرفی

مصرف کنندگان بیشتر و رقابت بیشتر منجر به تغییراتی در زنجیره های کشاورزی-غذایی می شود. تغییر عمده تغییر جهت گیری از تولید به سوی تولیدکنندگانی است که استراتژی متمرکز بر بازار را اتخاذ می کنند که ناشی از افزایش تقاضای مصرف کننده برای کیفیت بیشتر و تنوع بیشتر محصولات است. با این حال، برخی از تعاونی‌های سنتی کمتر کارآمد در تأمین سرمایه ریسک لازم برای سرمایه‌گذاری در استراتژی‌های بازاریابی با مشکلاتی مواجه هستند و ریسک حذف از بازار وجود دارد (چداد و کوک، 2004). این موضوع برای تعاونی های لبنی و مزارع کوچک خانوادگی مرتبط با آنها در Mesorregião Grande Fronteira do Mercosul (GFM) بسیار مرتبط است.

GFM، واقع در جنوب برزیل، 1بزرگترین منطقه تولید لبنیات کشور است. تولید آن بر پایه مزارع و تعاونی های خانوادگی است و با رقابتی شدن بخش لبنیات، سریعتر از سایر مناطق کشور رشد می کند (Anschau، 2011). این رشد ناشی از افزایش تقاضای داخلی برای محصولات لبنی است زیرا در 10 سال گذشته، مصرف کنندگان طبقه متوسط ​​از 38 درصد به 56 درصد جمعیت افزایش یافته اند و امروزه بیش از 119 میلیون نفر را تشکیل می دهند. با این وجود، فرآیند تهاجمی تمرکز صنعتی در دست شرکت‌های بزرگ تحت مالکیت سرمایه‌گذاران (IOF)، چه ملی و چه چند ملیتی، سازمان شکننده تعاونی‌های منطقه‌ای را در معرض خطر قرار می‌دهد. امکان اشباع بازار و مشکلات صادرات نیز هم تعاونی‌ها در GFM و هم بسیاری از مزارع کوچک خانوادگی مرتبط با آنها را که لبنیات منبع اصلی درآمد را برای آنها فراهم می‌کند، تهدید می‌کند (Medeiros & Padilha, 2015). در سال 1996، منطقه جنوبی برزیل 606000 کشاورز داشت که به طور فعال در زمینه لبنیات مشغول بودند. تنها 412000 نفر هنوز در سال 2006 فعال بودند – کاهش 32٪ (IBGE، 1996، 2006). با این حال، تولید در مدت مشابه 28 درصد افزایش یافته است. در برزیل حدود 6.8 هزار تعاونی در مقایسه با 6 میلیون IOF وجود دارد. تنها 7 تا 8 درصد از کل تولید ناخالص داخلی ملی برزیل توسط این تعاونی ها تولید می شود که 90 درصد آن کشاورزی است (OCB، 2012). 000 هنوز در سال 2006 فعال بودند – کاهش 32٪ (IBGE، 1996، 2006). با این حال، تولید در مدت مشابه 28 درصد افزایش یافته است. در برزیل حدود 6.8 هزار تعاونی در مقایسه با 6 میلیون IOF وجود دارد. تنها 7 تا 8 درصد از کل تولید ناخالص داخلی ملی برزیل توسط این تعاونی ها تولید می شود که 90 درصد آن کشاورزی است (OCB، 2012). 000 هنوز در سال 2006 فعال بودند – کاهش 32٪ (IBGE، 1996، 2006). با این حال، تولید در مدت مشابه 28 درصد افزایش یافته است. در برزیل حدود 6.8 هزار تعاونی در مقایسه با 6 میلیون IOF وجود دارد. تنها 7 تا 8 درصد از کل تولید ناخالص داخلی ملی برزیل توسط این تعاونی ها تولید می شود که 90 درصد آن کشاورزی است (OCB، 2012).

علیرغم اهمیت فعلی، شیر همیشه یک منبع ثانویه درآمد در مدل های تجاری مزارع GFM بوده است، در حالی که سایر محصولات مانند مرغ، گوشت خوک و غلات از اواسط دهه 1950 محصولات اصلی بوده اند (Escher, 2011a). تخصص در بخش‌های اخیر منجر به سرمایه‌گذاری در دارایی‌های خاص، ادغام عمودی و در نتیجه حذف بسیاری از کشاورزان کوچکی شده است که برای ادامه زندگی وارد تولید لبنیات شده‌اند (فراری، لوئیز، آنتونیو، مارکوس تستا، و لوئیز سیلوسترو، 2005). . در نتیجه، کشاورزان برای مقابله با شکست‌های بازار، شرکت‌های تعاونی لبنیات را تشکیل دادند و از این رو از استراتژی دفاعی در برابر ریسک‌های بازار پیروی کردند. در این راستا، تعاونی‌های لبنی در GFM نقش مهمی در حفظ بقای مزارع خانوادگی داشته‌اند، زیرا برخلاف سایر شرکت‌ها، خدمات مهمی را برای تولیدکنندگان کوچک ارائه می‌کنند: خرید و جمع آوری محصولات حتی در دورافتاده ترین مناطق (د سوزا، 2014). با این حال، از اواسط دهه 1990، صنعت لبنیات در حال رشد بوده و از همان روش تخصصی سازی و حذف مانند سایر زیربخش های کشاورزی پیروی کرده است. علیرغم پیشرفت چشمگیر سازماندهی تعاونی های لبنی، تعاونی های سنتی کمتر کارآمد در به دست آوردن سرمایه ریسک لازم برای سرمایه گذاری با مشکلاتی مواجه هستند (شوبرت و نیدرل، 2011) و بنابراین رقابت پذیری را افزایش می دهند. این به دلیل این واقعیت است که برخی از سیاست‌ها و شیوه‌های سنتی اتخاذ شده توسط تعاونی‌های برزیلی دیگر با واقعیت‌های بازار همخوانی ندارند (Chaddad, 2007a, 2007b). با توجه به اهمیت فراوان تعاونی ها برای بخش لبنیات به ویژه برای تولیدکنندگان کوچک، خروج آنها از بازار می تواند مشکلات مالی بزرگی را برای هزاران کشاورز و خانواده های آنها ایجاد کند. با این حال، تکامل چنین تعاونی ها و شکست آنها هرگز از نظر تاریخی و به ویژه نه با استفاده از تجزیه و تحلیل چرخه حیات، که توجه ویژه ای به مسائل داخلی و خارجی دارد که با گذشت زمان، این نهادهای برزیلی را تغییر داده است، مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفت. این مقاله همچنین بر تکامل سناریوی سیاسی-اقتصادی که نقش عمده ای در رقابت پذیری، انعطاف پذیری و کاهش تعاونی های لبنی در GFM ایفا کرده است، تمرکز دارد. با گذشت زمان، این موسسات برزیلی را تغییر داده اند. این مقاله همچنین بر تکامل سناریوی سیاسی-اقتصادی که نقش عمده ای در رقابت پذیری، انعطاف پذیری و کاهش تعاونی های لبنی در GFM ایفا کرده است، تمرکز دارد. با گذشت زمان، این موسسات برزیلی را تغییر داده اند. این مقاله همچنین بر تکامل سناریوی سیاسی-اقتصادی که نقش عمده ای در رقابت پذیری، انعطاف پذیری و کاهش تعاونی های لبنی در GFM ایفا کرده است، تمرکز دارد.

این مقاله همچنین توسعه تاریخی تعاونی های لبنی GFM را به تفصیل تجزیه و تحلیل می کند تا خرابی های مسئول عملکرد ضعیف آنها را شناسایی کند. با استفاده از رویکرد چرخه عمر توسعه یافته توسط کوک (1995) به عنوان چارچوبی برای تحلیل کیفی، تأثیرات بر رقابت پذیری تعاونی ها، شکست ها در پویایی سازمانی آنها و محیط نهادی، سیاسی و اقتصادی را بررسی می کند. بنابراین، به جای تمرکز بر یک تعاونی واحد که توسط کوک (1995) پیشنهاد شده است، این مطالعه یک کاربرد توصیفی از رویکرد چرخه عمر را برای کل بخش تعاونی های لبنی در این منطقه خاص ارائه می دهد. بخش به عنوان واحد تجزیه و تحلیل با موفقیت توسط چاداد (2007a) آزمایش شد. با این حال، در مطالعه او این رویکرد در سطح ملی اعمال شد، نتیجه گیری در مورد آینده عمومی تعاونی های کشاورزان در بخش های کشاورزی دنیای جهانی شده. در مورد ما، ما بر روی یک منطقه خاص تولید لبنیات تمرکز می‌کنیم تا پیامدهای مدیریتی و سیاستی مشخص برای بهبود رقابت‌پذیری آینده به دست آوریم. این مفاهیم مدیریتی برای اشخاص ذینفعی مانند هیئت مدیره تعاونی ها بسیار مرتبط است. این مقاله همچنین با توسعه بیشتر رویکرد کوک (1995) به تجزیه و تحلیل چرخه عمر تعاونی ها، آزمایش آن بر روی یک مورد خاص و استخراج گسترش روش، به ادبیات دانشگاهی کمک می کند. علاوه بر این، بررسی پیامدهای سیاسی باید مورد علاقه تصمیم گیرندگان سیاسی در برزیل باشد.

بقیه مقاله به شرح زیر سازماندهی شده است: بخش 2 چارچوب مفهومی را ارائه می دهد و بخش 3 بینش هایی را در مورد بخش لبنیات GFM ارائه می دهد و به دنبال آن یک طرح کلی از روش در بخش 4 نیز با مروری بر ساختار سیستم تعاونی ملی ارائه می دهد. بخش 5 نتایج را ارائه می کند و در بخش 6 با بحث در مورد نتایج و نتیجه گیری های خود پایان می دهیم.

قطعات بخش

چارچوب مفهومی

کوک (1995) بر اساس تئوری‌های قبلی در مورد پویایی تکامل تعاونی، یک چارچوب چرخه حیات پنج مرحله‌ای برای تعاونی‌ها (LCC) ایجاد کرد (جدول 1 را ببینید). هدف او این بود که تکامل تعاونی های کشاورزی ایالات متحده را بهتر و در چارچوب سناریوی سیاسی-اقتصادی که نقش مهمی در رقابت پذیری، انعطاف پذیری یا افول آنها ایفا کرده بود، درک کند. این رویکرد بیشتر توسط کوک و بورس (2009) توسعه یافت و از آن زمان برای تعاونی های مختلف استفاده شده است.

بخش لبنیات در “Grande Fronteira do Mercosul” (GFM)

در سال 2007، وزارت ادغام ملی برزیل پیشنهاد ایجاد 13 منطقه میانی بر اساس هویت تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را داد. این مناطق دارای نهادها، مشکلات اجتماعی و پویایی اقتصادی مشابهی هستند که در بکارگیری برنامه ها و سیاست های مختلف توسعه ای مورد استفاده قرار گرفته است.

یکی از اینها ” Mesorregião Grande Fronteira do Mercosul ” (GFM) است که شامل 415 شهرداری در شمال غربی ریو گراند دو سول (NW-RS)، سانتا کاتارینا غربی است.

منابع داده و تجزیه و تحلیل

پنج مرحله توضیح داده شده در فصل 2 در تجزیه و تحلیل زیر بر اساس مرور ادبیات، تجزیه و تحلیل داده های ثانویه و مصاحبه های متخصص در نظر گرفته شده است. داده‌های ثانویه عمدتاً از سه نوع منبع جمع‌آوری شدند: اولاً از مؤسسه جغرافیا و آمار برزیل (IBGE) که سرشماری کشاورزی را در سال 2006 انجام داد و دوم از گزارش‌های شرکت لبنی. در نهایت نیز از سرشماری شرکت های تعاونی لبنیات که توسط «سازمان» انجام شده است، به دست آمد

نتایج: چرخه حیات تعاونی های GFM

تولید لبنیات در جنوب برزیل با استعمار اروپا در قرن نوزدهم پدیدار شد . این جنبه فرهنگی نقش عمده‌ای در توسعه بخش لبنیات داشت زیرا مهاجران ترجیح می‌دادند شیر تازه خود را به جای مصرف شیرخشک از صنایع لبنی بزرگ در جنوب شرقی برزیل (میناس گرایس و سائوپائولو) تولید کنند. این تولید در ابتدا به عنوان vacarias 5 سازماندهی شد

بحث و نتایج

با تجزیه و تحلیل تکامل کلی تعاونی ها در منطقه GFM در جنوب برزیل از لحاظ تاریخی همراه با نقش محیط نهادی، سیاسی و اقتصادی در رقابت پذیری آنها، آشکار می شود که پیوندهای نزدیکی بین شکست تعاونی ها و مداخلات دولت وجود دارد. این امر از طریق استفاده از رویکرد چرخه حیات تعاونی ها که توسط کوک (1995) توسعه یافته بود، آشکار شد، ابزاری ارزشمند برای تجزیه و تحلیل کل فرآیند – از ایجاد تا خروج –

مقالات مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.پر کردن فیلدهای نشانه‌گذاری شده‌ با * ضروری می‌باشد.