نکات برجسته
- •
توسعه طبقه بندی شرکت های تعاونی در اقتصاد گیگ.
- •
ارزیابی ارتباط نظریههای کلاسیک در شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار برای اقتصاد گیگ.
- •
انجام تجزیه و تحلیل امکان سنجی تعاونی های پلت فرم در بخش های اقتصاد گیگ.
خلاصه
با توجه به بیثباتی و وابستگی اقتصادی کارگران گیگ، تعاونیهای پلتفرم بهعنوان جایگزینی برای پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذار مطرح میشوند. ما یک طبقه بندی از تعاونی های پلت فرم را در امتداد ابعاد مالکیت پلت فرم و اشتغال توسط تعاونی ایجاد می کنیم. سپس تعاونیهای پلتفرم بهعنوان پلتفرمهای همسانسازی کارگری برای کنسرتها، با تجزیه و تحلیل چالشهایشان، برجسته کردن مشکلات برای افزایش سرمایه، تصمیمگیریهای جمعی و کسب حمایت سازمانی مورد بررسی قرار میگیرند. بر اساس یک تحلیل امکانسنجی، نتیجه میگیریم که چالشهای شناساییشده به احتمال زیاد میتوانند با موفقیت توسط پلتفرمهای تعاونی که تاکسیسواری و مشاغل حرفهای را سازماندهی میکنند، غلبه کنند، در حالی که ممکن است در تحویل غذا، مراقبت از خانه و وظایف خرد بسیار دشوارتر باشد.
کلید واژه ها
تعاونیهای پلتفرم اقتصاد گیگ تعاونیهای کارگر آزاد تعاونیهای تولیدکننده
1. همه صحبت و بدون عمل؟
در طول دهه گذشته، ما شاهد گسترش پلتفرمهای آنلاینی بودهایم که با عرضه و تقاضای نیروی کار انعطافپذیر مطابقت دارند. چنین پلتفرمهای آنلاینی که میانجی کار انعطافپذیر هستند، عموماً تحت عنوان «اقتصاد گیگ» طبقهبندی میشوند (دی استفانو، 2015)، و از طریق نمونههایی مانند Uber (برای تاکسیسواری) و Deliveroo (برای تحویل غذا) بیشتر شناخته شدهاند. ظهور این پلتفرمها آشفتگی زیادی در عرصههای سیاسی ایجاد کرد که به موجب آن اتحادیهها، کارگران و فعالان دیجیتال دیدگاههای انتقادی خود را در مورد پلتفرمهای اقتصاد گیگ ابراز کردهاند، زیرا آنها کنترلی بر کارگران بدون به کارگیری آنها اعمال میکنند، از الگوریتمها و بررسیها برای اختصاص کنسرتها به کارگران یا استفاده میکنند. رتبه بندی کنسرت ها به مشتریان کارگران گیگ که از طریق چنین پلتفرم هایی به کار گرفته می شوند در موقعیتی نامطمئن از نظر دستمزد و امنیت درآمد خود رها می شوند، در حالی که در معرض خطر تبعیض نیز قرار دارند (Schor, 2020).
در مواجهه با انفعال سیاسی در مورد حمایت از کارگران گیگ، ذینفعان به طور فزاینده ای تعاونی های پلت فرم را به عنوان راه حلی برای بی ثباتی و وابستگی اقتصادی کارگران گیگ در نظر می گیرند (Bunders, 2021, Johnston and Land-Kazlauskas, 2018, Schor, 2020). ایده «تعاونیهای پلتفرم» (از این پس: تعاونیهای پلتفرم)، که برای اولین بار در ایالات متحده معرفی شد (Schneider, 2014, Scholz, 2014, Schor, 2014) به شدت با تحقیقات انتقادی از اقتصاد پلت فرم طنین انداز شد (Acquier et al. ، 2017، گروسکا، 2017). تعاونیهای پلتفرم زیرساخت آنلاین یک پلتفرم را برای میانجیگری تعامل اجتماعی و اقتصادی (Kenney & Zysman، 2016) با مالکیت جمعی و حکومت دموکراتیک یک شرکت تعاونی ترکیب میکنند (Zamagni، 2012). در حالی که برای همه انواع پلتفرم ها قابل استفاده است، این پلتفرم های تعاونی به شدت به عنوان جایگزینی برای «پلتفرم های گیگ» متعلق به سرمایه گذاران مانند Uber و Deliveroo مورد حمایت قرار گرفته اند (Scholz, 2016). به عنوان صاحبان یک پلتفرم تعاونی، کارگران گیگ می توانند شرایطی را برای دستمزد بهتر و امنیت شغلی ایجاد کنند، زیرا خودشان در مورد نرخ کمیسیون و ارزش اضافی تصمیم می گیرند. مسائل حقوقی مربوط به وضعیت خوداشتغالی آنها نیز قابل حل است زیرا اصولاً کارگران گیگ می توانند بسته به شرایط خود به عنوان خوداشتغالی (در تعاونی تولید کننده) یا به عنوان کارمند (در تعاونی کارگری) به کار خود ادامه دهند. شکل تعاونی انتخاب شده در هر صورت، مسائلی که در اقتصاد پلت فرم معمولی در مورد شرایط اشتغال به وجود آمد، در دست اعضای تعاونی پلتفرم خواهد بود.
حمایت گسترده از ایده پلتفرم های تعاونی این سوال را مطرح می کند که چرا ما تعداد کمی از آنها را می بینیم. نمونههای امیدوارکنندهای وجود دارد (جمعآوریشده در فهرستهای اینترنت مالکیت، 2016 و کنسرسیوم تعاونی پلتفرم، 2021)، اما تعداد پلتفرمهای تعاونی بسیار کم است و بسیاری از آنها هنوز عملیاتی نشدهاند. این مشاهدات شبیه مشاهداتی است که توسط اقتصاددانان در طول شصت سال در مورد نادر بودن شرکت های تحت مدیریت نیروی کار انجام شده است (Dow, 2018). توضیح نادر بودن آنها نه تنها به عنوان یک معمای آکادمیک جالب است، بلکه پیامدهای جدی دارد اگر بخواهیم پلتفرم های تعاونی را جایگزین جدی برای پلتفرم های گیگ متعلق به سرمایه گذاران در نظر بگیریم.
سوالی که در این مقاله مطرح میکنیم این است که آیا تعاونیهای پلتفرم اضطراری میتوانند جایگزینی عملی برای پلتفرمهای سرمایهگذار باشند که در حال حاضر در اقتصاد گیگ فعال هستند؟ با توجه به تعداد بسیار محدودی از پلتفرمهای مشارکتی که تاکنون عملیاتی بوده یا بودهاند، ما به این سؤال عمدتاً بهصورت تئوری و نه تجربی پاسخ خواهیم داد. هدف ما بیانگیختن تخیل کارآفرینان تعاونی نیست، بلکه بیشتر نظریهپردازی درباره تعاونیها در زمینه خاص اقتصاد گیگ و افزایش آگاهی برای چالشهای خاصی است که تعاونیهای پلتفرم احتمالاً در بخشهای خاص با آنها مواجه هستند. بخش بعدی پتانسیل همکاری های پلتفرم برای اقتصاد گیگ را مورد بحث قرار می دهد. بخش سوم ارزیابی میکند که آیا توضیحات کلاسیک برای کمیاب بودن شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار در مفهوم اقتصاد گیگ نیز کاربرد دارد یا خیر. سپس یک تحلیل امکانسنجی ایجاد میکنیم که از آن میتوان شرایط (غیر) مساعد برای همکاریهای پلتفرم را استخراج کرد. در سراسر مقاله، چارچوب مرجع ما زمینه اروپا و آمریکای شمالی است.
2. انواع پلتفرم های تعاونی
تعاونیها حداقل به قرن 19 بازمیگردند و میتوان آنها را بهعنوان «انجمن مستقلی از افراد که داوطلبانه برای برآوردن نیازها و خواستههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مشترک خود از طریق یک شرکت مشترک و تحت کنترل دموکراتیک متحد شدهاند» تعریف کرد (International Co- اتحاد عملیاتی، 1995). از سوی دیگر، پلتفرم های آنلاین بسیار جدیدتر هستند و در حال حاضر هیچ تعریف توافق شده ای وجود ندارد. به عنوان مثال، تعریف کاری کمیسیون اروپا در طول یک مشاوره عمومی بین طیف گسترده ای از سهامداران بسیار گسترده دیده شد (گاور، 2020). با این حال، این تعریف برای درک پلتفرمها در چارچوب این مطالعه کافی است: «تعهدی که در بازارهای دو (یا چند جانبه) فعالیت میکند و از اینترنت برای فعال کردن استفاده میکند.
تعامل بین دو یا چند گروه متمایز اما وابسته به یکدیگر از کاربران به طوری که برای حداقل یکی از گروه ها ارزش ایجاد کند» (کمیسیون اروپا، 2015: 5).
تعاونیهای پلتفرم باید از انواع دیگر نهادها برای اقدام جمعی (Ostrom، 1990) در اقتصاد پلتفرم، مانند تلاشها برای تشکیل اتحادیه کارگران شرکتکننده و انجمنهای آنلاین کارگران گیگ متمایز شوند (جانستون و لند-کازلاوسکاس، 2018، وندال، 2018). ). اینها بیشتر بر روی مذاکره دوجانبه با پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذاران (مانند اتحادیههای مردمی، اصناف وابسته به اتحادیه) یا تجمیع دانش در مورد پلتفرمها و مشتریان (یعنی انجمنهای آنلاین) متمرکز هستند. و، در حالی که اتحادیهها عموماً از تعاونیهای پلتفرم حمایت میکنند (Bauwens & Niaros، 2017)، جنبش تعاونی پلتفرم کاملاً جدا از اتحادیههای کارگری سنتی سازماندهی شده است. به طور مشابه، انجمنهای موجود تعاونی در اروپا نیز از ایده تعاونیهای پلتفرم حمایت میکنند، اما آنها همچنین شک دارند که آیا تعاونیهای پلتفرم میتوانند پیشنهادی ارزشی ایجاد کنند که در عمل هم رقابتی و هم پایدار باشد (کومو، ماتیس، توگنتی، و راپیساردی، 2016).
تعاونیها ممکن است در تمام بخشهای اقتصاد دیجیتال پدیدار شوند، مانند تعاونیهای دادهای که در آن سوژههای داده دادههای خود را ذخیره و مدیریت میکنند (Scholz & Calzada، 2021)، اما به همان اندازه به عنوان راهی برای تسهیل اشتراکگذاری کالاهای فیزیکی اهمیت پیدا کردهاند. مانند اشتراک خودرو. قابل توجه است که پلتفرمهای اشتراک خودروی تعاونی در زمینه آلمان و سوئیس کاملاً موفق هستند (Münzel, Boon, Frenken, & Vaskelainen, 2018). این جنبش خاص، بر مصرفکنندگانی استوار است که روی خودروهایی سرمایهگذاری میکنند که میتوان آنها را در همسایگی کرایه کرد. با این حال، در بحثی که در اینجا به آن پرداخته شد، تعاونیهای پلتفرم عمدتاً به عنوان راهحلی برای شرایط کار و درآمد کارگران غرفه (Schor, 2020) و اشتغال غیر استاندارد به طور گستردهتر ظاهر میشوند (Eum, 2019). ما در اینجا از اصطلاح گیگ کار برای اشاره به مشاغل خدمات کوتاه مدت با حقوق استفاده می کنیم و ابعاد واسطه گری پلت فرم و وضعیت استخدام را در زیر مشخص می کنیم (Koutsimpogiorgos, Van Slageren, Herrmann, & Frenken, 2020). دو مشکل در بحث های مربوط به اقتصاد گیگ برجسته می شود: بی ثباتی و وابستگی اقتصادی. بیاحتیاطی به معنای بیرونیسازی ریسکها بر روی کارگران خوداشتغال است (Drahokoupil & Piasna، 2017)، در حالی که وابستگی اقتصادی به کنترلی اشاره دارد که شرکتهای پلتفرم بر روی این کارگران از طریق مدیریت الگوریتمی و دسترسی آنها به مصرفکنندگان حفظ میکنند (Schor, 2020). با توجه به این مشکلات، مدل تعاونی را می توان به چهار روش مختلف با اقتصاد گیگ مرتبط ساخت (جدول 1 را ببینید).
جدول 1. انواع تعاونی ها بر اساس مالکیت پلت فرم و وضعیت استخدام اعضا.
اعضای سلول خالی خوداشتغال هستند اعضا شاغل هستند
تعاونی دارای پلتفرم نیست تعاونی تولید کننده ای که به کارگران گیگ حقوق کار ارائه نمی دهد، و صاحب پلتفرم خواستگاری نیست (به عنوان مثال https://decooperatie.org/) تعاونی کارگری که حقوق کار را به کارگران گیگ ارائه می دهد، اما مالک آن نیست. یک پلتفرم خواستگاری (به عنوان مثال https://smartbe.be/)
تعاونی صاحب پلتفرم تعاونی تولید کننده است که به کارگران گیگ حقوق کار ارائه نمی دهد، اما دارای پلتفرم خواستگاری است (به عنوان مثال https://taxiapp.uk.com/) تعاونی کارگری که حقوق کار را به کارگران گیگ ارائه می دهد و صاحب یک خواستگاری است. پلتفرم (به عنوان مثال https://www.upandgo.coop/)
ردیف اول ماتریس شامل تعاونیهایی است که در آن کارگران شرکتکننده همچنان از طریق یک پلتفرم تحت مالکیت سرمایهگذار یا از طریق کانالهای شخصی خود شغل پیدا میکنند، اما از طریق عضویت خود چیز دیگری به دست میآورند. اینها به معنای محدود پلتفرمهای تعاونی نیستند، اما ارتباط نزدیکی با هم دارند. نسخه حداقلی، کارگرانی است که به صورت خوداشتغال باقی می مانند و در عین حال عضو تعاونی می شوند تا به خدمات مشترکی مانند فضاهای کار مشترک، مشاوره مالی یا بیمه دسترسی پیدا کنند. تعاونی تولید روزنامهنگاران آزاد هلندی به نام De Cooperatie نمونهای از این مدل است. در یک نوع گسترده تر، کارگران گیگ در واقع برای به دست آوردن حقوق کار توسط تعاونی استخدام می شوند، اما بدون اینکه تحت انقیاد باشند و همچنان به عنوان فریلنسرهایی کار می کنند که وظایف خود را از طریق یک پلتفرم تحت مالکیت سرمایه گذار یا از طریق کانال های شخصی، که به عنوان شبه خود نیز شناخته می شود، دریافت می کنند. – استخدام با معادل های عملکردی برای حمایت ها در استخدام استاندارد (Lorquet, Orianne, & Pichault, 2018). این مدل توسط تعاونی کارگری بلژیکی اسمارت ابداع شد که در ابتدا برای هنرمندان در نظر گرفته شد، اما بعداً برای همه کارگران گیگ باز شد. به این ترتیب، اسمارت در مقطعی – به عنوان مثال – به سواران دلیورو اجازه داد تا به عنوان اعضای کارگر به تعاونی بپیوندند. در حالی که به مشکل بیثباتی پرداخته میشود، این مدلها ممکن است برای حل وابستگی اقتصادی به پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذار مناسب نباشند، همانطور که دلیورو تنها پس از ۱۸ ماه از توافق با اسمارت خارج شد (Drahokoupil & Piasna، 2019).
ردیف دوم ماتریس متشکل از تعاونی هایی است که دارای پلتفرمی هستند که در آن کارگران گیگ می توانند شغل پیدا کنند.
اینها به عنوان تعاونی های پلت فرم واقعی در نظر گرفته می شوند و با دسته ای از تعاونی های پلت فرمی که تبادل نیروی کار را مدیریت می کنند مطابقت دارد که توسط Calzada (2020) شناسایی شده است. با راهاندازی یک پلتفرم، کارگران شرکت دیگر وابسته به تصمیمهای یکجانبهای نیستند که میتواند با منافع آنها در تضاد باشد (اشنایدر، 2018)، مانند افزایش نرخ کمیسیون، فروش دادههای شخصی، نظارت دیجیتال، یا محروم شدن از دسترسی بدون امکان. برای تجدیدنظرخواهی در عوض، اعضای یک پلتفرم تعاونی میتوانند بهطور دموکراتیک (طبق اصل یک عضو-یک رأی) میزان کمیسیونی را که میپردازند و همچنین مقررات مربوط به الگوریتم، حریم خصوصی و دسترسی را تعیین کنند. مجدداً، در یک نسخه حداقلی، کارگران گیگ به صورت خوداشتغال باقی میمانند، اما از عضویت تعاونیشان بر حسب نرخهای کمیسیون پایینتر و حرف زدن در عملکرد الگوریتمها سود میبرند. این مدل را می توان توسط Taxiapp، یک تعاونی تولید رانندگان تاکسی تاکسی سیاه در لندن، نشان داد. در حالی که به مشکل وابستگی اقتصادی پرداخته میشود، بیثباتی حل نشده باقی میماند زیرا بیشتر ریسکها هنوز به صورت جداگانه انجام میشوند. در محیطهای کاری که بیثباتی مشکل کمتری دارد، البته این ممکن است به خوبی قابل قبول باشد. آخرین و تنها گونهای که هم به بیثباتی و هم به وابستگی اقتصادی میپردازد، موردی است که در آن کارگران گیگ توسط تعاونی استخدام میشوند و بهعنوان یک واحد اقتصادی واحد با قیمتها و دستورالعملهای ثابت از طریق پلتفرم خودشان عمل میکنند. نمونه ای از این مدل، تعاونی کارگران نظافتچی خانه به نام “Up&Go” در نیویورک، ایالات متحده است. مطالعه حاضر منحصراً بر این دو مقوله اخیر تمرکز دارد. بنابراین، در ادامه مطالعه ما، اصطلاح پلتفرم co-op به شدت به تعاونیهای کارگر یا تولیدکننده اشاره دارد که دارای پلتفرم خواستگاری برای کنسرتها هستند.
3. چرا شرکت های تحت مدیریت نیروی کار بسیار نادر هستند؟
پلتفرمهای تعاونی، به شکل پلتفرمهای خواستگاری کارگری برای کنسرتها، زیرمجموعهای از شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار هستند. مشاهده اینکه تعاونیهای پلتفرم نسبت به پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذار نادر هستند، منعکسکننده مقایسههای انجام شده بین شیوع شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار و شرکتهای تحت مدیریت سرمایه به طور کلی است (Dow, 2018). توضیح استاندارد از حضور کم شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار به وارد (1958) و دومار (1966) برمیگردد، که نظریهپردازی کردند که چنین شرکتهایی از «پاسخ عرضه منحرف» رنج میبرند. این بر این فرض استوار است که با افزایش سود، شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار تعداد مشاغل را برای افزایش درآمد در میان کارگران کمتر محدود میکنند – که منجر به ناکارآمدی در مقایسه با شرکتهای تحت مدیریت سرمایه میشود. توضیح اولیه دیگر مسئله افق بود (وانک، 1977). در اینجا بحث این است که شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار کمتر سرمایهگذاری میکنند، زیرا کارگرانی که انتظار دارند شرکت را ترک کنند، تمایلی به قربانی کردن درآمد ندارند، زمانی که بازگشت سرمایه تنها پس از خروج آنها حاصل میشود – که منجر به نوآوری نسبتاً برتر در شرکتهای تحت مدیریت سرمایه میشود. مجموعه سوم از توضیحات بر انگیزه های کاری پایین تر در شرکت های تحت مدیریت نیروی کار نسبت به شرکت های تحت مدیریت سرمایه متمرکز است (Alchian & Demsetz, 1972). این استدلال معتقد است که رفتار اجتناب از کار در کار تیمی تنها توسط یک ناظر مرکزی که به کارگران بر اساس بهره وری فردی پاداش می دهد قابل اجتناب است، در حالی که رفتار اجتناب از ناظر مرکزی باید با واداشتن این فرد به ادعای تفاوت بین درآمد و هزینه اجتناب شود – که منجر به یک شرکت تحت مدیریت سرمایه
با این وجود، موج اول مطالعات تجربی، توضیحات اولیه بالا را رد کردند (برای یک مرور کلی، به بونین، جونز و پاترمن، 1993 مراجعه کنید). و، مطالعات جدیدتر همچنین نشان میدهد که در مقایسه با شرکتهای تحت مدیریت سرمایه در همان صنایع، شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار، سطح اشتغال را بر به حداکثر رساندن درآمد افراد تنها اولویت میدهند، در فرآیند تولید سرمایهگذاری کمتری نمیکنند، و هم مولدتر هستند و برای مدت طولانی تری زنده بمانید (برای یک مرور کلی، Pérotin، 2013 را ببینید). اکنون، نظریهپردازی تمرکز خود را به مشکلات شکلگیری به جای بقا و همچنین به زمینههایی که برای شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار (غیر)مناسب هستند، تغییر داده است.
یکی از جهتگیریهایی که در مورد نادر بودن شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار گرفته شده است، «معمای سرمایه» است، که اشاره میکند حتی اگر شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار کارآمدتر از شرکتهای مدیریت شده با سرمایه باشند، کارگران در تامین مالی آنها از محل خودشان شکست میخورند. جیب ها یا از طریق سرمایه خارجی، زیرا آنها بسیار فقیر هستند و ریسک گریز هستند (Bowles & Gintis, 1990). این بار حتی زمانی بیشتر می شود که ویژگی دارایی سرمایه فیزیکی بیشتر از سرمایه انسانی باشد (داو و پوترمن، 2000). مطالعات تجربی عموماً از این توضیح پشتیبانی میکنند و نشان میدهند که سرمایه مورد نیاز از ایجاد شرکت با مدیریت نیروی کار جلوگیری میکند (مونتیرو و استوارت، 2015، پودیوینسکی و استوارت، 2012).
برخی دیگر معتقدند که شرکت های تحت مدیریت سرمایه هنوز کارآمدتر از شرکت های تحت مدیریت نیروی کار هستند، اما با توجه به هزینه های مبادله به جای بهره وری (ویلیامسون، 1980). توضیح اصلی برای نادر بودن شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار ناشی از این مسئله، مسئله انتخاب جمعی است (هانسمن، 1996). با فرض اینکه ترجیحات از
کارگران از نظر دستمزد و شرایط کاری ناهمگونتر از سرمایهگذارانی هستند که صرفاً سود را در اولویت قرار میدهند، شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار یا در ارائه مجموعه منسجمی از دستورالعملها به مدیران و هیئتمدیره شکست میخورند یا از هزینههای بالای مبادلهای که با بحث و بررسی دموکراتیک مرتبط است متحمل میشوند. چانه زنی حداقل پشتوانه تجربی برای این توضیح وجود دارد که نشان می دهد ناهمگونی کارگران مانعی برای تشکیل شرکت با مدیریت نیروی کار است (Belloc, 2017).
توضیح دیگر این است که دوام شرکت های تحت مدیریت نیروی کار به محیط نهادی بستگی دارد، به این معنی که آنها زمانی ایجاد می شوند که مزایای مدیریت نیروی کار نسبت به شرکت های مدیریت شده با سرمایه بیشتر از هزینه ها باشد (بن-نر، 1988). اگر این هزینه ها به دلیل شرایط اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی در یک زمینه خاص از مزایای آن بیشتر شود، احتمالا شاهد کمبود عرضه شرکت با مدیریت نیروی کار خواهیم بود. برعکس، تقاضا برای شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار زمانی تکامل مییابد که نیازهای کارگران توسط بخش خصوصی و دولتی ارضا نشود (مولارت و آیلینی، 2005). یافتههای تجربی نشان میدهد که شرکتهای تحت مدیریت نیروی کار در واقع رایجتر هستند، اما حمایت بیشتری از سوی ایالتها و اتحادیهها دریافت میکنند، جایی که و در چه زمانی شرکتهای تحت مدیریت سرمایه بیشتر مورد رقابت هستند یا شکستهای بازار وجود دارد (کورنفورث و توماس، 1994، جنسن، 2013).
برای اهداف مطالعه حاضر، سؤال مشابهی که باید پرسیده شود این است که چرا همکاریهای پلتفرم بسیار نادر هستند. با توجه به کمیاب بودن تحقیقات تجربی در زمینه همکاری های پلت فرم، ارزیابی ارتباط این توضیحات در زمینه اقتصاد گیگ کار ساده ای نیست. ما سه توضیح را از لحاظ نظری به همکاریهای پلتفرم مرتبط میدانیم. اولاً، اگرچه اقتصاد گیگ عمدتاً نیروی کار است، معمای سرمایه نیز برای تشکیل تعاونیهای پلتفرم وجود دارد (Belloc، 2019). عرضه سرمایه سرمایه گذاری در زمانی که کارگران شرکت های با درآمد پایین تامین کننده اصلی یا در غیر این صورت تامین کننده اولیه هستند، احتمالا وجود ندارد. یک مجموعه از هزینه ها، خود زیرساخت پلت فرم، نگهداری آن و نوآوری بیشتر است (Lampinen, McGregor, Comber, & Brown, 2018). دیگری مربوط به راه اندازی یک شرکت تعاونی است (بورکین، 2019). دوم، علیرغم این واقعیت که ابزارهای دیجیتال ممکن است هزینههای تراکنش را با تسهیل تجمیع اولویتها در گروههای بزرگ و ناهمگن کاهش دهند (Belloc، 2019)، حداقل شواهدی وجود دارد که مشکلات انتخاب جمعی در همکاریهای پلتفرم ادامه دارد (مارتین، آپهام، و کلاپر). ، 2017). حتی زمانی که تصمیمات عملیاتی روزانه به یک هیئت مدیره یا مدیریت منتخب واگذار می شود، بحث دموکراتیک نسبتاً آهسته در مورد تصمیمات استراتژیک و تاکتیکی ممکن است هزینه های قابل توجهی را بر پلتفرم تعاونی تحمیل کند. به طور کلی، میتوان انتظار داشت که هرچه گروهی از کارگران شرکتکننده از نظر اجتماعی-اقتصادی و جغرافیایی متنوعتر باشند، سازماندهی به عنوان یک پلتفرم تعاونی دشوارتر خواهد بود (Lehdonvirta, 2016). و سوم، در حالی که اقتصاد پلت فرم از مرزهای ملی و صنایع خاص فراتر می رود، هنوز هم به دلیل تفاوت در بافت نهادی شکل می گیرد (Thelen, 2018). تحقیقات قبلی نشان می دهد که تعاونی های پلت فرم در برابر موانع نظارتی و ساختارهای پشتیبانی حساس هستند (Pentzien, 2020).
4. تحلیل امکان سنجی
از نقطه نظر نظری، چالشهای اصلی برای راهاندازی تعاونیهای پلتفرم در افزایش سرمایه، سازماندهی تصمیمگیری جمعی در میان کارگران ناهمگون و یافتن یک محیط سازمانی مطلوب نهفته است. این نشان میدهد که انتظار میرود تعاونیهای پلتفرم در جایی که نیازهای سرمایه و ناهمگونی کارگران کم است و حمایت سازمانی زیاد است، امکانپذیرتر باشد. در اینجا امکان سنجی به عنوان یک مفهوم نسبی درک می شود: راه اندازی و عملیاتی کردن یک کسب و کار چقدر آسان یا سخت است. بنابراین ما به مقیاس یا گردش مالی، و نه صرفاً وجود تعاونی های پلت فرم، بلکه به تعداد نسبی مشارکت های پلت فرم عملیاتی در مقابل شکست خورده در هر بخش نگاه می کنیم. به طور خاص، ما به هفت بخش از این قبیل نگاه می کنیم که در آنها پلتفرم های خصوصی خواستگاری فعال هستند: تاکسی، تحویل، مشاغل حرفه ای، مشاغل عجیب و غریب، تمیز کردن، مراقبت از خانه، و کارهای خرد آنلاین. برای انجام یک تحلیل امکانسنجی، بازگشایی نیازهای سرمایه و ناهمگونی کارگران و همچنین حمایت نهادی که تعاونیهای پلتفرم ممکن است بر اساس ادبیات اقتصاد گیگ دریافت کنند مفید است.
4.1. سرمایه، پایتخت
در مورد نیاز سرمایه، می توان بین نیاز به افزایش سرمایه برای ساخت پلت فرم و هزینه های خود شرکت تعاونی تمایز قائل شد. اولین یا حداقل منبع اولیه سرمایه، کارگرانی هستند که باید به عنوان مالک پلتفرم وارد شوند. بنابراین درآمدی که از کارشان به دست میآورند میتواند عاملی باشد. اگر کارگران درآمد خوبی داشته باشند، همانطور که در مورد اکثر حرفه ای ها (مانند طراحان نرم افزار، مشاوران، هنرمندان) و کارگران متخصص مشاغل عجیب و غریب (مانند نجار، لوله کش، برق) اتفاق می افتد، احتمال اینکه شرکت کنندگان بتوانند سرمایه خود را افزایش دهند بیشتر است. ضروری. نرخ ساعتی آنها به طور کلی بسیار بالاتر از حداقل دستمزد است
دانش و مهارت های تخصصی مورد نیاز برای چنین مشاغلی. با این حال، در بیشتر بخشها، کارگران گیگ درآمد کم و در برخی موارد کمتر از حداقل دستمزد کسب میکنند (فلوریسون و ماندل، 2018، پسول و همکاران، 2018). از این رو، در بخشهایی که کارگران درآمد پایینی دارند، چالش افزایش سرمایه بیشتر است.
عامل دیگری که می تواند نقش داشته باشد این است که آیا ما با یک تعاونی نوپا سر و کار داریم یا یک تعاونی موجود که خود را به یک تعاونی پلتفرم تبدیل می کند. به عنوان مثال، در بخش خدمات تاکسی، تحویل، نظافت و مراقبت از خانه، تعاونی های زیادی در حال حاضر فعال هستند (Borowiak, 2019, Burks et al., 2009, Majee and Hoyt, 2009, Marshall, 2003). اگر یک پلتفرم خواستگاری برای اختصاص دادن کنسرت به اعضای خود ایجاد کنند، طبق تعریف ما به پلتفرمهای تعاونی تبدیل میشوند. برای چنین تعاونی هایی، سرمایه مورد نیاز کمتر است و سرمایه سرمایه گذاری موجود بیشتر از شرکت های نوپا است، زیرا تنها هزینه ها مربوط به توسعه نرم افزار است و سودهای قبلی ایجاد شده را می توان دوباره سرمایه گذاری کرد. در مقابل، برای یک استارت آپ، هزینه های ایجاد یک تعاونی پلت فرم شامل استخدام کارگران و مشتریان و همچنین راه اندازی سازمان (هزینه های قانونی، هزینه های مشورت) می شود. از این رو، در بخشهایی که تعاونیها از قبل فعال هستند، مدل تعاونی پلتفرم ممکن است عملیتر باشد زیرا تعاونیهای موجود میتوانند نسبتاً به راحتی خود را به تعاونیهای پلت فرم تبدیل کنند (کومو و همکاران، 2016). برعکس، در بخشهایی که پلتفرمهای تعاونی باید بهعنوان استارتآپ ایجاد شوند، مدل پلتفرم تعاونی عموما کمتر امکانپذیر خواهد بود.
آخرین جنبه ای که بر سرمایه مورد نیاز راه اندازی یک پلتفرم تعاونی تأثیر می گذارد، مربوط به فناوری است. به طور کلی، نرم افزار برای اجرای یک پلت فرم ارزان تر می شود، و در برخی موارد، به صورت رایگان به عنوان یک راه حل منبع باز در دسترس است.2 چنین نرم افزاری به تعاونی اجازه می دهد تا پروفایل های اعضای خود و در دسترس بودن آنها را در یک پایگاه داده قابل جستجو فهرست کند، و به مشتریان اجازه می دهد با آنها تماس بگیرند. آنها را برای یک قرار ملاقات ماژول های دیگر، مانند ذخیره سازی داده ها و پرداخت، می توانند بیشتر به عنوان یک سرویس از طریق افزونه ها خریداری شوند. با این حال، پلتفرم هایی که فرآیند خواستگاری پیچیده تری را سازماندهی می کنند، به فناوری پیچیده تری نیاز دارند. به طور خاص، خدمات حملونقل حیاتی مانند تاکسی و تحویل غذا به نرمافزار پیچیدهای برای تطابق فوری بین عرضه و تقاضا نیاز دارند (Duggan, Sherman, Carbery, & McDonnell, 2020). برای چنین خدماتی، الگوریتم های اساسی باید سریع و دقیق باشند و باید بر اساس داده های مکان کارگر و مشتری باشد تا زمان انتظار به حداقل برسد. در خدمات تحویل غذا، یک ویژگی پیچیده دیگر این است که هر سفارش شامل چهار طرف (مشتری، کارگر، رستوران، پلت فرم) است به جای سه طرف معمول (مشتری، کارگر، پلت فرم). در نتیجه، ممکن است انتظار داشته باشیم که پلتفرمهای تعاونی در بخشهایی که به منطق تطبیق نسبتاً ساده نیاز دارند، امکانپذیرتر باشد، در حالی که راهاندازی یک پلتفرم تعاونی در بخشهایی با پیچیدگی فناوری بالاتر ممکن است چالشبرانگیزتر باشد (Lampinen et al., 2018).
4.2. ناهمگونی
یک یافته قوی از گزارشهای تجربی در مورد اقتصاد گیگ نشان میدهد که کارگران گیگ از نظر تعداد ساعات کار از طریق یک پلتفرم بسیار متفاوت هستند (برای بررسی گسترده، به Florisson & Mandl، 2018 مراجعه کنید). در حالی که برخی تنها گهگاه برای تکمیل منبع درآمد خود کنسرت برگزار می کنند، برخی دیگر آن را به عنوان یک کار پاره وقت معمولی در کنار تحصیل یا شغل دیگری انجام می دهند. تنها در برخی از بخشها، بهویژه مشاغل تاکسی و حرفهای (فلوریسون و ماندل، 2018)، کارگران تمام وقت بسیاری وجود دارد. در این منظر، خیلی ساده است که بگوییم همه کارگران شرکتکننده، حتی اگر برای یک پلتفرم کار میکنند، متزلزل هستند. در عوض، همانطور که توسط Schor، Attwood-Charles، Cansoy، Ladegaard و Wengronowitz (2020) دریافتند، کسانی که گهگاه کنسرتها را اجرا میکنند، عموماً برای کار پلتفرم بسیار ارزش قائل هستند و بر انعطافپذیری و استقلال آن در انتخاب زمان کار و پذیرش چه کنسرتها تاکید میکنند. علاوه بر این، بسیاری از آنها در کنار یک شغل به عنوان کارمند، چنین کنسرت هایی را انجام می دهند، بنابراین از امنیت اجتماعی که از طریق شغل عادی خود ارائه می شود، بهره مند می شوند. در مقابل، کسانی که از طریق یک پلتفرم درآمد کامل کسب می کنند، وابستگی و بی ثباتی را تجربه می کنند. ممکن است مجبور شوند کنسرتهای بیشتری را بپذیرند، حتی اگر کم درآمد یا در مکانهای دور. با توجه به ناهمگونی بین کارگران از نظر ساعات کار از طریق یک پلت فرم، تجربیات و نیازهای کارگران گیگ بسیار متفاوت است (Schor et al., 2020). به عنوان مثال، کسانی که برای درآمد اصلی خود به پلتفرم متکی هستند، ممکن است در مقایسه با کسانی که به ندرت برای یک پلتفرم کنسرت انجام می دهند، آرزوی امنیت شغلی و تماس اجتماعی بیشتری داشته باشند. به طور کلی، کارگران شرکتکننده اگر ساعات کاری و کل درآمدشان شبیهتر باشد، علایق مشابه بیشتری خواهند داشت (هول و کول، 2018؛ Schor et al.، 2020). می توان انتظار داشت که کارگرانی که تمام وقت برای یک پلتفرم کار می کنند علاقه بسیار بیشتری نسبت به حقوق بگیران پاره وقت برای توسعه و مالکیت یک پلت فرم جایگزین بر اساس اصول یک تعاونی داشته باشند. همکاری های پلت فرم با اعضای باتجربه که خود را به صورت تمام وقت و برای مدت طولانی تری متعهد می کنند ممکن است یک کام به دست آورند
مزیت کوچک نسبت به سیستم عامل های سرمایه داری تعاونیهای پلتفرم همچنین میتوانند با سرمایهگذاری در آموزش مزیت رقابتی کسب کنند، در حالی که ماهیت خوداشتغالی پلتفرمهای سرمایهداری به آنها آزادی عمل کمتری میدهد. در نتیجه، ممکن است انتظار داشته باشیم که تعاونیهای پلتفرم عموماً در بخشهایی امکانپذیرتر باشد که کارگران گیگ درآمد اصلی خود را از طریق یک پلت فرم واحد به دست آورند.
منبع دوم ناهمگونی جغرافیایی است. بیشتر پلتفرمهای گیگ در بازارهای محلی کار میکنند و کارگران و کاربران گیگ در همان شهرداری یا همسایهها زندگی میکنند. در بازارهای محلی، ورود یک تعاونی پلت فرم به بازار نسبتاً آسان است، زیرا تأسیس چنین تعاونی به بسیج کارگران شرکت در یک زمینه محلی بستگی دارد. برای راه اندازی یک تعاونی، تنها نیاز به استخدام محلی دارد تا عرضه (و تقاضا) کافی روی پلتفرم داشته باشد. به طور خاص تر، کارگران گیگ را می توان در شبکه های محلی از طریق ارتباطات هدفمند استخدام کرد که به مزایای یک پلتفرم تعاونی اشاره می کند. در مقابل، بازار خدمات گیگ آنلاین محدوده جغرافیایی بسیار بزرگتری و در برخی موارد حتی جهانی را در بر می گیرد (Lehdonvirta, 2016). از این رو، راهاندازی موفقیتآمیز پلتفرمی که بتواند به طور مؤثر علایق کارگران شرکتکننده را سازماندهی و همسو کند، برای یک پلتفرم تعاونی دشوارتر خواهد بود. یکی از دلایل مربوط به تفاوت دستمزدهای واقعی در میان کارگرانی است که کنسرت های مشابهی را اجرا می کنند، زیرا قیمت پرداخت شده برای یک کنسرت خاص نشان دهنده دستمزدهای واقعی بسیار متفاوت در کشورهای مختلف است. در این رابطه، کارگران کشورهای کم دستمزد ممکن است انگیزه کمتری برای سازماندهی در تعاونی داشته باشند، زیرا ممکن است درآمد خود را بسیار بالا تجربه کنند. در مقابل، کارگران کشورهای با دستمزد بالا ممکن است به دلیل افزایش رقابت از سوی سایر کارگران در کشورهای با دستمزد پایین، درآمد خود را کاهش دهند (برگ، فورر، هارمون، رانی و سیلبرمن، 2018). دلیل دوم ممکن است این باشد که تفاوت های حقوقی، زبانی و فرهنگی بین کشورها ممکن است تصمیم گیری جمعی را در مقایسه با پلتفرم های محلی بسیار سخت تر کند. و، عملا، جلسات گاه به گاه حضوری بین اعضای یک تعاونی بسیار پرهزینه است، در حالی که جلسات آنلاین ممکن است از تفاوت های منطقه زمانی رنج ببرند. در مجموع، از آنجایی که کارگران در پلتفرمهای گیگ آنلاین بسیار ناهمگن هستند، ممکن است ایجاد یک تعاونی جهانی برای پلتفرم دشوار باشد.
4.3. حمایت نهادی
پلتفرمهای گیگ آنلاین نیز با انتقادات بسیاری از اتحادیهها و سایر ذینفعان مواجه شدهاند. بیشترین مقاومت در برابر اقتصاد پلت فرم معطوف تعدادی از پلتفرم های تاکسی و تحویل غذا، به ویژه Uber و Deliveroo است (Cant, 2020, Schor, 2020, Thelen, 2018). عمدتاً رویههای بحثبرانگیز این شرکتها، مانند قیمتگذاری پویا، تطبیق الگوریتمی، افزایش ناگهانی کمیسیونها و غیرفعال کردن خودسرانه کارگران است که اعتراضها، شکایتها، اقدامات اتحادیهها و تلاشها برای اصلاح مقررات را به دنبال دارد. اغلب در پاسخ به این شیوهها است که ذینفعان برای راهاندازی پلتفرمهای تعاونی فکر میکنند و مایل به حمایت مالی یا سیاسی از آنها هستند (Pentzien, 2020). از این رو، پشتیبانی از پلتفرمهای تعاونی احتمالاً در زمینههایی که پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذار بیشترین بحث را دارند و کوچکترین جایی است که پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذار هنوز نسبتاً بلامنازع هستند و مشروع تلقی میشوند، بیشتر خواهد بود.
4.4. تحلیل و بررسی
جدول 2 تحلیل امکان سنجی ما را ارائه می دهد. جنبههای امکانسنجی از بحث تئوریک چالشهایی که تعاونیهای پلتفرم باید بر آنها غلبه کنند، گرفته شده است. اگر کارگران درآمد کمتری کسب کنند، اگر تعاونی باید از صفر به عنوان یک استارت آپ راه اندازی شود، و اگر مبالغ زیادی سرمایه گذاری برای الگوریتم های پیچیده مورد نیاز باشد، افزایش سرمایه دشوارتر خواهد بود. اگر کارگران گیگ از نظر ساعات کار از طریق پلتفرم و مکانهایی که در آن قرار دارند، ناهمگن باشند، تعاونیهای پلتفرم نیز دشوارتر در نظر گرفته میشوند. در نهایت، پلتفرمهای تعاونی شانس کمتری برای موفقیت در زمینههای نهادی که پلتفرمهای تحت مالکیت سرمایهگذار بلامنازع هستند، خواهند داشت.
دیدگاه خود را بنویسید