خروج آمریکا از توافق هسته‌ای ایران و گروه ۱+۵، اتحادیه اروپا و سه کشور آلمان، فرانسه و بریتانیا را در برابر آزمون سختی قرار داده است. اینکه آیا اروپا حاضر خواهد شد منافع کلان شراکت با آمریکا را قربانی ماندن در برجام و به جان خریدن تحریم‌ها کند یا ملاحظات و دغدغه‌های امنیتی و حیثیت سیاسی اتحادیه، می‌طلبد تا اروپا همچون تجربه ۱۹۹۶ و معافیت‌های تحریمی برای کوبا، راه مستقلی را در پیش بگیرد. این دو دیدگاه که موافقان و مخالفان جدی‌ دارد، به موازات رایزنی‌های فشرده ایران، اروپا و چین وروسیه و تبادل بسته‌ها، همچنان از ماندن یا نماندن احتمالی اروپا در برجام سخن به میان می‌آورند. در این گزارش تحلیلی با استناد به دیدگاه کارشناسان به سه متغیر اقتصادی، سیاسی و امنیتی پرداخته شده است.

سیاسی

اولین متغیر به موضوعات سیاسی بر می‌گردد. مخالفان معتقدند که مجموعه غرب(اروپا و آمریکا) با وجود اختلافات تاکتیکی، دارای راهبرد مشترک هستند و باید آن را در قالب یک پکیج درک و فهم کرد. بسیاری از موضوعات همچون همکاری‌های بین‌المللی با همراهی اروپا و آمریکا انجام می‌شود و تصور اینکه اروپا بخواهد برجام را به اولویت اول خود تبدیل و سایر همکاری‌های مهم را نادیده بگیرد، بسیار سخت است. در مقابل اما طیف وسیعی از تحلیلگران معتقدند که چندجانبه‌گرایی، حیثیت سیاسی و آینده شکننده اتحادیه، می‌طلبد که اروپا از خواب بیدار شود و دست از باج‌دهی به آمریکا بردارد.

در همین ارتباط، مجله اشپیگل در مطلبی مهم که در سرمقاله شماره اخیر آن چاپ شد، به بررسی موضوع تقابل آمریکا و اروپا در دوران ترامپ پرداخته است. اشپیگل با بیان اینکه غرب به معنایی که روزگاری آن را می‌شناختیم، دیگر وجود خارجی ندارد و مناسبات ما با آمریکا را دیگر نه می‌توان دوستانه خواند و نه حتی همکارانه، می‌نویسد: «اروپا باید خود را برای آمریکای ترامپ‌زده آماده کند و پیش از حصول آمادگی باید از تحریک واشنگتن بپرهیزد. اروپا می‌تواند به ایران نشان دهد که می‌خواهد به برجام وفادار بماند و می‌تواند کمپانی‌های متوسطی را که مشتری آمریکایی ندارند، به ادامه‌ همکاری با طرف‌های ایرانی تشویق کند. شاید اروپا بتواند راه‌هایی برای حمایت از شرکت‌های بزرگ‌تر هم بیابد. اروپا باید بکوشد که سازمان ملل را به اقدام و عمل وادارد، حتی اگر با توجه به حق وتوی آمریکا این اقدام و عمل صرفا نمادین باشد. سال‌ها اروپا درباره‌ ساختن سیاست خارجی مشترک و قدرتمند برای اتحادیه اروپا صحبت کرده است و این حالا از هر وقت دیگری بیشتر ضرورت یافته است. ولی بعدش چه؟

اشپیگل در ادامه می‌نویسد: «مشکل یافتن توازنی میان جزم و حزم است. ضدآمریکایی‌گرایی پیروزمندانه همان‌قدر خطرناک است که سرکشی. ولی انقیاد هم راهی به دهی نمی‌برد، چون نمی‌شود اروپا از سیاست‌هایی حمایت کند که آنها را خطرناک می‌یابد. ترامپ ضعف را جز با تحقیر پاداش نمی‌دهد. مقاومت هوشمندانه ضرور است، هرچند غم‌انگیز و پوچ به نظر برسد. مقاومت برضدآمریکا.»

در همین خصوص، «استفان والت» نظریه‌پرداز سرشناس نورئالیست در تحلیلی که در مجله «فارن‌پالیسی» منتشر کرد، رهبران اروپا را عامل اصلی فرو‌پاشی احتمالی برجام دانست. نویسنده کتاب مشهور «لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا» در این تحلیل، نه لابی اسرائیل و نه عربستان که «استراتژی‌های نامناسب اروپا و عجز رهبرانش در مواجهه با آمریکا و ناتوانی آنها در تغییر نظر واشنگتن» را عامل اصلی برهم‌خوردن احتمالی برجام توصیف کرده است. والت در بخشی از این یادداشت با بیان اینکه بیش از ۷۰ سال است که جهان به جولانگاه آمریکا بدل شده است و اروپایی‌ها نه تنها توان مقابله سرسختانه با آمریکا را ندارند، بلکه قدرت تفکر استراتژیک را نیز از دست داده‌اند، آورده است: «رهبران اروپایی به‌جای آنکه موضعی سرسختانه در برابر ترامپ اتخاذ کنند و به او هشدار دهند که اروپا بر سر تعهدات خود باقی خواهد ماند و با اعمال تحریم‌های ثانویه ازسوی آمریکا مخالفت کنند، مسیر دلجویی از ترامپ را در پیش گرفته‌اند.» به باور والت، نتیجه این «تملق‌گویی‌ها» و استراتژی‌های نا‌کارآمد اروپا «فاجعه‌بار» بوده است. والت همچنین معتقد است که «اگر ترامپ در اجرای توافق کنونی و عمل به تکالیف برجامی‌اش متعهدانه عمل می‌کرد، هیچ‌چیز مانع از ترغیب ایران به پذیرش توافقی تازه در موضوعات جدید نمی‌شد.» او با بیان اینکه اروپا پیش از این شاهد بالندگی رهبرانی پرصلابت نظیر وینستون چرچیل، شارل دوگل، کنراد آدناور و حتی مارگارت تاچر بوده است، معتقد است که رهبران اخیر اروپا همچون فرانسوا اولاند و دیویدکامرون در مقام مقایسه عموما در حد و اندازه‌های کوچک‌تری ظاهر شده‌اند. او می‌نویسد: «هنگامی که رهبران اروپایی نمی‌توانند در برابر دیکتاتور خودکامه‌ای نظیر ویکتور اوربان مقاومت کنند، نمی‌توان انتظار داشت در برخورد با ترامپ نیز شهامت به خرج دهند. اگر برجام نابود شود، مکرون و مرکل باید مسوولیت خود را درخصوص این زوال بپذیرند.»

امنیتی

متغیر دومی که بسیار مهم است و باعث می‌شود تا اروپا بخواهد راه مستقل خود را برای ماندن در برجام انتخاب کند، به متغیرهای امنیتی برمی‌گردد. اروپا با چند حلقه واسط ژئوپلیتیکی به خاورمیانه وصل می‌شود و تحولات این منطقه مرزهای اتحادیه را درگیر می‌کند، چه آنکه بحران سوریه و مهاجرت آوارگان و بازگشت تروریست‌ها نشان داد که چه میزان مرزهای اتحادیه آسیب‌پذیر است و موجبات نگرانی عمیق اروپا و ورود جدی این اتحادیه به فاز سیاسی برای آینده سوریه را فراهم آورده است. در همین خصوص آنگلامرکل صدراعظم آلمان با اشاره به مجاورت جغرافیایی کشورش با خاورمیانه، بحران در این منطقه را به لحاظ ژئوپلیتیک برای آلمان متفاوت‌تر از ایالات‌متحده خواند و گفت به همین علت علاوه بر پیدا کردن راه‌حل برای سوریه باید برای کل خاورمیانه راه‌حلی یافت. فدریکا موگرینی مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در دیدار با ظریف و وزرای خارجه تروئیکای اروپایی تاکید کرد که توافق هسته‌ای با ایران تنها عامل حفظ پایداری و صلح در خاورمیانه و نه خلاف آن است.از این زاویه است که تاکید طرفداران گزینه اقتصادی صرف در روابط اروپا و آمریکا و همراهی بروکسل با واشنگتن، نمی‌تواند دیگر پویایی‌ها موجود را در تحلیل خود لحاظ کند و مخالفان چشم خود را بر دو متغیر مهم و پیچیده سیاسی و امنیتی که بر حیات و آینده اتحادیه اروپا اثرگذار است، بسته‌اند.

اقتصادی

استدلال اصلی آن دسته از کسانی که معتقدند ایستادگی اروپا در برابر آمریکا به لحاظ اقتصادی، سرابی بیش نیست، به تراز تجاری اتحادیه با واشنگتن در قیاس با تهران بر می‌گردد. براساس آمار سال ۲۰۱۷، حجم تجارت کالا بین آمریکا و اتحادیه اروپا، رقمی در حدود ۷۱۸ میلیارد و ۴۵۰ میلیون دلار بوده است. حال آنکه رقم تجارت بین اتحادیه اروپا و ایران در سال ۲۰۱۷، نزدیک به ۲۱ میلیارددلار بوده است. بنابراین براساس مولفه تراز تجاری، پاسخ این پرسش بی‌درنگ منفی است و هیچ عقل متعارفی نمی‌پذیرد که اروپا این حجم از تجارت را فدای تقابل با آمریکا کند. در مقابل اما این مساله مولفه‌های تعیین‌کننده دیگری هم دارد که طیف پاسخ‌ها را از دوگانه‌ مثبت و منفی خارج و احتمال وقوع سناریوهای بینابینی را تقویت می‌کند. این مولفه‌ها در ماه‌های اخیر پس از خروج ایالات‌متحده از چند پیمان بین‌المللی مهم و ورودش به نزاع تجاری و اقتصادی با اتحادیه اروپا و چین برجسته‌تر شده‌، مورد توجه بسیاری از تحلیلگران، تصمیم‌سازان، و سیاست‌مداران در اروپا و آسیا قرار گرفته‌ است.

«رضا نصری» حقوقدان بین‌المللی ساکن در ژنو نیز در مطلبی در کانال خود با بیان اینکه خروج آمریکا از برجام در عمل به معنی تحمیل قوانین فرامرزی آمریکا (تحریم‌های ثانویه) به اروپاست، می‌نویسد: «مقاومت در برابر این وضعیت مستلزم وضع قوانین جدید و «نهاد‌سازی» است و اتحادیه اروپا نیز دارد در همین راه قدم برمی‌دارد.» نصری به سه ابتکار اروپا پرداخته و نوشته است: «یکی از راهکارهای سه‌گانه پیشنهادی – که وزیر اقتصاد فرانسه به آن اشاره کرد – احیای «قانون مسدودکننده» است که اتباع اروپایی را از گزند قوانین آمریکا تا حدودی مصون می‌دارد؛ راهکار پیشنهادی دوم، تاسیس سازوکارهای مالی و بانکی (احیانا با تضمین بانک‌های مرکزی اروپا) برای خروج از دایره نفوذ آمریکا است و راهکار سوم تاسیس یک نهاد براساس الگوی «دفتر کنترل دارایی‌های خارجی» وزارت خزانه‌داری آمریکا است که بر مراودات مالی و بانکی – با معیارهای «اروپایی» – نظارت کند.» «ریچارد نفیو»، معمار شبکه تحریم‌های ایران در دولت اوباما نیز درباره نقش اتحادیه اروپا در ممانعت از تاثیر تحریم‌های ثانویه آمریکا بر منافع ایران می‌گوید: «اروپا به‌طور بالقوه می‌تواند این کار را انجام دهد، اما اگر بخواهد هم جلوی فشار تحریم‌های ایالات‌متحده بر شرکت‌های اروپایی را بگیرد و هم به شرکت‌های اروپایی اطمینان دهد، باید سریعا و با شدت عمل کند.»