دیوان‌سالاری اهمیت بیشتری نسبت به دموکراسی دارد؛ چراکه دموکراسی لایه‌ای است محافظتی و رویکردی است انتقادی، برای اصلاح سیاست‌ها اما دیوان‌سالاری اصل سیاست است و در رهگذر آن حکومت قانون معنی پیدا می‌کند و تجربیات گذشته منتقل می‌شود. دیوان‌سالاری نهادها و رویه‌های تخصصی شکل‌گرفته‌ای در طول تاریخ است که سیاست در مقام اجرا را عملیاتی می‌سازند. گاهی توجه بیش از حد به دموکراسی در نبود احزاب سیاسی، پررنگ شدن اراده سیاسی نسبت به تغییرات اساسی و شعارهای سیاست‌زده باعث می‌شود دیوان‌سالاری به حاشیه رود. قابلیت اجرایی حکومت به توان دیوان‌سالاری برمی‌گردد. برخی از اقدامات می‌تواند به حفظ سرمایه دیوان‌سالاری کمک کند.

۱-تخصص و تجربه: راهکار اول توجه به تجربه است؛ یعنی کسانی باید در مسندهای اداری و سیاسی باشند که تجربه کار از سطوح پایین تا بالا را داشته باشند. هرگونه تزریق مدیران سفارشی و اعضای گروه‌های سیاسی به بدنه‌های تخصصی کشور باعث ناامیدی کارکنان و کارشناسان دیوان‌های لشکری و کشوری خواهد شد. تخصص مهم است و بدون تخصص نمی‌توان تحول کارآمدی برای کشور رقم زد. تخصص به معنای ارتباط رشته تحصیلی و سوابق آموزشی، پژوهشی و تجربی با نهادی است که در آن خدمت صورت می‌گیرد. هر چه دانشگاه معتبر‌تر و تلاش ملی و بین‌المللی علمی کارگزار حکومت بالاتر باشد، امکان موفقیت بالاتری دارد. به‌ویژه مهارت استفاده از زبان‌های بین‌المللی علاوه بر زبان ملی کشور و تجربیات بین‌المللی در این زمینه راهگشا است. تجربه نیز به معنای به‌کار گیری فرد از همان حوزه است؛ به‌نحوی‌که سابقه کار و فعالیت و آشنایی با مجموعه تحت امر خود را داشته باشد. کارگزار غریب و ناآشنا و بی‌تخصص و بی‌تجربه، دیوان‌سالاری را به بحران خواهد کشاند. جوان‌گرایی به معنای استفاده از نیروها در جای خود با ضابطه قانونی تخصص و تعهد است؛ چراکه اگر غیر این باشد باعث دلسردی سازمان‌ها و نهادهای اداری کشور می‌شود.

 

 

۲- مدیریت دانش و فرصت انتقال تجربیات: دیوان‌سالاری هر چند خرد عرفی و سابقه تاریخی دارد که نسل به نسل منتقل شده است، اما نیاز به عقل جمع‌آوری کننده اطلاعات و تجزیه و تحلیل دوران نیز دارد. مدیران و سیاستمداران جدید که می‌آیند زمان طولانی هدر می‌رود که آنها با فضای جدید آشنا شوند و به‌ویژه اگر شاخص‌های تخصص و تجربه کم داشته باشند، نمی‌دانند در چه شرایطی قرار گرفته‌اند و اغلب تصمیمات تکراری و تجربیات شکست‌خورده را بار دیگر به آزمون خواهند گذاشت. گاهی کارشناسان زیرک نیز برای معطل نگه داشتن سازمان و تلف کردن وقت برای گرفتن امتیاز، مدیران تازه‌کار را به موضوعات تکراری و تجربه‌شده سوق می‌دهند. در چنین شرایطی لازم است در همه تغییر و تحولات سیاسی خرد سازمانی و تجربه سیاستگذاری در انتقالی تدریجی و آموزشی به مدیران جدید واگذار شود. شرکت در جلسات، ایجاد کارگاه‌های آموزشی، آرشیوسازی فعالیت‌ها، گزارش عملکردهای کمی و کیفی و فرصت همراهی مدیران قدیم و جدید در این زمینه راهگشا است. به صورت حرفه‌ای نیز می‌توان از کارگروه‌های مشورتی سیاستمداران و مدیران ادواری برای حفظ سرمایه دیوان‌سالاری کمک گرفت.