مساله سیل در ایران

روایت‌‌ها، داستان‌ها و ادبیاتی که در زمینه سیل در کشور ما وجود دارد، نشان می‌‌دهد مردم ایران از گذشته‌های دور با این پدیده ویرانگر مواجه بوده‌‌اند و خسارت‌‌هایی که از این بلای طبیعی به جان و مال آنها وارد آمده همیشه دردناک توصیف شده است؛ اما نکته‌‌ قابل توجه این است که علم سیاستگذاری و مدیریت و همچنین کاربرد و نفوذ تکنولوژی در اداره کشور‌‌‌‌ نسبت به دوره‌‌ای که شاعران و نویسندگان کهن ایرانی در وصف خرابی‌‌های سیل، شعرهای سوزناک سرودند و روایت‌‌های دردناک نوشتند به قدری رشد کرده است که انتظار نمی‌‌رود مردم در عصر جدید، به همان اندازه از بلایای طبیعی خسران ببینند که مردمان قرن چهارم و پنجم می‌‌دیدند.

از سوی دیگر سیل پدیده‌‌ای طبیعی و جهانی است و هیچ‌‌ کشوری موفق به متوقف کردن آن نشده اما کشورها با حکمرانی صحیح در زمینه محیط زیست موفق شده‌‌اند عوارض آن را به حداقل برسانند. پس در کشور ما این سیل نیست که غیر طبیعی است، تخریب‌‌های گسترده سیل را باید غیر طبیعی دانست که در حقیقت عیار حکمرانی محیط زیستی ما را نشان می‌‌دهد. اما چرا سیلاب‌‌ها این‌قدر تخریب می‌‌کنند؟

 

 

 

خرابی‌‌های گسترده سیلاب‌‌ها یکی از نتایج بی‌‌توجهی به حریم محیط زیست و همدستی دولت‌ها و مردم در تاراج منابع طبیعی است. در ادبیات اقتصادی، منابعی مانند آب که به‌‌صورت اشتراکی مورد بهره‌‌برداری قرار می‌‌گیرند، همواره در معرض تهدیدی به نام «تراژدی منابع مشترک» قرار دارند. معمولا منابع مشترک از آب شیرین گرفته تا مراتع، جنگل‌‌ها و حتی ماهیان آب‌‌های آزاد با مشکل تاراج عمومی مواجه می‌‌شوند. چون قاعده این نیست که هرکس به اندازه‌‌ بهره‌‌برداری کند، برنده است. برنده کسی است که بیشتر بهره‌‌برداری کند. نشانه این ادعا، تاراج گسترده دشت‌‌ها، جنگل‌‌ها و مراتع و دریاهاست.

بنابراین سیلاب‌‌ها حاصل‌‌جمع سهل‌‌انگاری دولت‌ها و مردم، نسبت به عوامل به‌وجود آورنده بحران آب، فرسایش خاک، گرد و غبار و… هستند که اکنون در قالب سیل وجود خود را عیان می‌‌سازند. تهی کردن زمین از ذخایر آب، چرای بی‌‌رویه در مراتع، غارت گسترده جنگل‌‌ها، نپرداختن حقابه تالاب‌‌ها، عدم لایروبی رودهای منتهی به آنها و در نتیجه کاهش کارآیی خاک است که در فصل‌‌هایی از سال زمینه‌‌ساز گردوغبار می‌‌شود و در مقاطعی که باران به صورت ناگهانی می‌‌بارد، قدرت کافی برای کنترل آب‌‌های روان را ندارد.

به این ترتیب اگر تا دیروز بخش‌های خاصی از کشور در برابر شوک‌‌های ناشی از مصائب طبیعی مانند سیل و خشکسالی قرار داشت، امروز به واسطه بی‌‌توجهی دولت‌ها به ابرچالش محیط زیست، تقریبا همه بخش‌های کشور به نوعی گرفتار مشکلات محیط زیستی هستند. به هرحال سیلاب‌‌ها بدتر از حکمرانی غلط نیستند؛ با حکمرانی خوب می‌‌توان از تهدیدهای سیل فرصت آفرید؛ اما حکمرانی بد باعث می‌‌شود سیل‌‌های کوچک تبدیل به تهدیدهای بزرگ شوند.

مهار سیل ممکن نیست اما حداقل کردن تخریب‌‌های آن وظیفه دولت‌هاست. اکنون باید این سوال را مطرح کرد که درس‌‌های سیل‌‌های اخیر برای مردم و سیاستگذاران چیست و چگونه می‌‌شود تجربه تلخ این حادثه را تبدیل به یک سیاستگذاری عمومی منطقی و مطلوب کرد؟