هرگونه انفعال در افکار عمومی، زمینه چالش‌های نهفته در مورد سیاست و ساخت دولت را فراهم می‌کند. ابهام درباره روند، ادبیات، برنامه و تیم مذاکراتی دیپلماسی هسته‌ای، چالش‌های سیاسی و «ابهام امنیتی» فزاینده‌ای را به وجود می‌آورد. هرگونه ابهام اجتماعی و امنیتی، به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر چالش‌های فضای اقتصادی و اجتماعی ایران را در آینده افزایش خواهد داد. دستور کار تاکتیکی برای مشارکت در تداوم دیپلماسی وین، یکی از ضرورت‌های اجتناب‌ناپذیر جمهوری اسلامی خواهد بود.

۱. رویکرد دولت و تیم سیاست خارجی رئیسی نسبت به دیپلماسی هسته‌ای وین

دیپلماسی هسته‌ای وین، از آغاز ریاست‌جمهوری جو بایدن تاکنون، ۶ دور خود را سپری کرده است. در این دوره از مذاکرات، تیم دیپلماسی هسته‌ای ایران و کشورهای ۱+۵ تلاش همه‌جانبه خود برای حل‌وفصل مشکلات باقی‌مانده از دوران ترامپ را انجام دادند. واقعیت این است که محور اصلی سیاست خارجی و راهبردی آمریکا را معادله قدرت، تشکیل می‌دهد. بنابراین تیم دیپلماسی هسته‌ای ایران، نمی‌تواند انتظار داشته باشد که مذاکرات سپتامبر ۲۰۲۱، ادامه مذاکرات ۲۰۱۵ یا چالش‌های ۲۰۱۸ ایران و آمریکا باشد.

 

 

تاکنون شاهد ارائه برنامه‌های عمومی حوزه سیاست خارجی دولت، ‌رویکرد رئیسی در مصاحبه‌های مطبوعاتی و همچنین انگاره‌هایی هستیم که از سوی وزیر امور خارجه بیان شده است. بخش قابل‌توجهی از این رویکردها، عمدتا ماهیت سازنده و همکاری‌جویانه داشته است. مقام معظم رهبری نیز در دیدار هیات‌دولت با ایشان، نسبت به اولویت‌ها و ضرورت‌های ایران در دیپلماسی هسته‌ای و چگونگی تامین حقوق عمومی جامعه در آینده مذاکرات، تاکید کردند.  برخی از مقام‌های آمریکایی، به‌ویژه رابرت مالی، از ادبیات ابهام درباره آینده دیپلماسی هسته‌ای بهره گرفته‌اند. رابرت مالی احساس می‌کند که ایران از سازوکارهای کنش تاخیری در روند دیپلماسی هسته‌ای بهره گرفته است، در‌حالی که هرگونه مذاکرات موثر، برگ برنده دولت جدید محسوب می‌شود و می‌تواند بخشی از چالش‌های اقتصادی ایران را حل کند. واقعیت این است که تداوم مذاکرات وین از این جهت اهمیت دارد که فرصت جدیدی برای وزارت امور خارجه، دیپلماسی هسته‌ای و دولت رئیسی ایجاد می‌کند. ادبیات، مفاهیم و رویکرد ایران در فرآیند دیپلماسی هسته‌ای و آینده مذاکرات وین، می‌تواند محورهای اصلی سیاست خارجی ایران در آینده را شکل دهد.

شاید بتوان مذاکرات وین را گام نخستین و محوری رویکرد ایران برای خروج از محدودیت‌های اقتصادی ناشی از تحریم دانست. تیم اقتصادی دولت به این موضوع توجه داشته که برنامه‌های خود را بدون توجه به تحریم اقتصادی ادامه خواهد داد، اما طبعا کشوری همانند ایران که مزیت نسبی و درآمدهای اقتصادی خود را از صادرات نفت و مواد پتروشیمی به دست می‌آورد، تلاش خواهد کرد در آینده نزدیک، به تحریم‌ها پایان داده و به سطح جدیدی از مذاکرات نائل شود.

واقعیت آن است که دیپلماسی هسته‌ای ایران، در سال ۱۴۰۰ ماهیت ساختاری دارد و آغاز مذاکرات جدید، تغییر چندانی در ادبیات و جهت‌گیری «سیاست عملی» ایران در حوزه دیپلماسی هسته‌ای به جا نمی‌گذارد؛ اگرچه نشانه‌هایی وجود دارد که «ادبیات و دیپلماسی اعلامی» ایران در دوران جدید، ماهیت رادیکال‌تری داشته باشد. میز مذاکره را می‌توان یکی دیگر از عرصه‌های موازنه قدرت دانست. همان‌گونه‌ که واقعیت میدان، محور اصلی موازنه قدرت است، میز مذاکره محل متعادل‌سازی رویکرد گروه‌های رقیب برای تحقق اهداف راهبردی خواهد بود.  دیپلماسی وین و آینده مذاکرات تیم سیاست خارجی و امنیت ملی ایران را می‌توان نخستین کارزار دولت رئیسی برای تحقق اهداف و برنامه‌های وعده داده‌شده جهت عملی‌سازی واقعیت‌های اعلام‌شده در مورد «دولت قوی» دانست. ارزیابی جامعه درباره دولت قوی براساس نتایج کنش دیپلماتیک و معادله بازار، قابل سنجش است. کشش اقتصاد جامعه و لایه‌های پایین برای تامین نیازهای اولیه خود، روزبه‌روز کاهش پیدا کرده و این امر شکنندگی اجتماعی را افزایش خواهد داد. موفقیت دیپلماتیک را می‌توان گام نخستین اقتدار دولت رئیسی در راستای تحقق وعده «دولت قوی» دانست.

۲. فرآیند درهم‌تنیده دیپلماسی وین و توسعه قابلیت هسته‌ای ایران

در فرآیند برنامه جامع اقدام مشترک، ایران بخش قابل‌توجهی از قابلیت‌های هسته‌ای خود را از دست داد. ایالات‌متحده درصدد بود، از طریق سازوکارهای مرحله‌ای، قدرت ایران را کاهش داده و زمینه اعمال محدودیت‌های بیشتر علیه جمهوری اسلامی را فراهم آورد. تحریم‌های اقتصادی و راهبردی ایالات‌متحده علیه ایران، ماهیت موسع داشته و به همین دلیل می‌تواند زمینه جایگزینی تحریم‌های جدید را فراهم آورد. در سال ۲۰۱۶ که مصادف با آخرین سال ریاست‌جمهوری باراک اوباما بود، کنگره آمریکا «قانون آیسا» را تصویب و محدودیت‌های هسته‌ای علیه ایران را به مدت ۱۰ سال دیگر تمدید کرد.  روند محدودسازی قدرت ایران از سوی نهادهای سیاسی و راهبردی آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ افزایش یافت. در سال ۲۰۱۷ و در نخستین سال ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، کنگره ایالات‌متحده به موازات قانون آیسا، تلاش همه‌جانبه‌ای برای تصویب «قانون کاتسا» به انجام رساند. قانون کاتسا محور اصلی فعالیت‌های محدودکننده خود علیه ایران را در مقابله با نهادهای نظامی، به‌ویژه سپاه پاسداران سازماندهی کرد. ترور سردار سلیمانی در دسامبر ۲۰۱۹ را می‌توان نقطه تکمیلی قانون کاتسا دانست.

۳. گزینه‌های ایران در فرآیند دیپلماسی هسته‌ای وین

ایران برای مقابله با سیاست‌های محدودکننده و فشارهای راهبردی آمریکا از سازوکارهای کنش متقابل بهره گرفت. افزایش قابلیت غنی‌سازی هسته‌ای را می‌توان، در زمره الگوهای رفتاری ایران برای اعاده دستاوردهای برجام دانست. در این فرآیند، ایران درصدد برآمد با نصب سانتریفیوژهای IR۸، موقعیت خود را در مذاکرات وین ارتقا ‌دهد. هرگونه ارتقای قابلیت ایران می‌تواند زمینه لازم را برای چانه‌زنی دیپلماتیک به وجود آورد. آمریکا از قابلیت تکنیکی بالایی برخوردار است، اما در حوزه منطقه‌ای و چالش‌های محیطی عمدتا دچار اشتباهات تاکتیکی شده است.

انتشار نامه ۹۰ ژنرال آمریکایی درباره چالش‌های تصمیم‌گیری راهبردی ایالات‌متحده در افغانستان، بیانگر آن است که آمریکا در مدیریت بحران‌های منطقه‌ای با چالش‌هایی روبه‌رو است. واقعیت این است که ارتقای قابلیت هسته‌ای ایران در جهت سازوکارهای کنش تعادلی بوده و از این طریق، ایران تلاش خواهد کرد قابلیت و قدرت خود برای «چانه‌زنی دیپلماتیک» در روند «دیپلماسی هسته‌ای وین» ‌را ارتقا دهد. ایران از سازوکارهای «سیاست تعادلی» برای تحقق اهداف نسبی خود در مذاکرات وین بهره گرفته است. نتایج موجود و بازرسی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی این واقعیت را منعکس می‌سازد که ایران از قابلیت لازم برای غنی‌سازی ۶۳ درصدی هگزافلوراید اورانیوم در سایت فوردو برخوردار است.

تجربه برجام یکی از محورهای اصلی سیاستگذاری راهبردی ایران در حوزه دیپلماسی هسته‌ای خواهد بود. در دوران جدید، ایران حتما از سازوکارهایی بهره می‌گیرد تا نتایج تعلیق‌شده دوران برجام را اعاده کند؛ در غیر این صورت، طبیعی است که چالش‌های بیشتری فراروی ایران آینده قرار خواهد گرفت. محور اصلی سیاست ایران در روند دیپلماسی هسته‌ای و بازگشت به برجام، براساس تعهدات متقابل کشورها خواهد بود. آمریکا نیز تلاش دارد از سازوکارهای مربوط به موازنه قدرت بهره‌مند شود. بسیاری از اختلاف‌های ایران و آمریکا در روند ۶ دور از مذاکرات دیپلماسی هسته‌ای وین مربوط به شکل جدیدی از موازنه قدرت بوده است.

۴. راه‌های احتمالی عبور از تحریم و تهدید

ایران و ایالات‌متحده ناچار خواهند بود، دیپلماسی هسته‌ای خود را ادامه دهند. ایران برنامه‌ریزی اقتصادی و راهبردی خود را بدون توجه به فشارهای ناشی از تحریم‌های اقتصادی انجام داده است. چنین رویکردی به مفهوم آن است که ایران تمایلی به اعطای امتیازهای فراقانونی به ایالات‌متحده ندارد. محور اصلی دیپلماسی هسته‌ای ایران دوران رئیسی را می‌توان، ادامه دیپلماسی هسته‌ای ۲۰۱۵ و برنامه جامع اقدام مشترک دانست، در‌حالی که آمریکایی‌ها رویکرد کاملا متفاوتی دارند. الگوی رفتاری ایران تاکنون براساس «تلاش دیپلماتیک»، «مساعی جمیله»، «حسن نیت» و «تلاش سازنده» برای نیل به توافق بوده است. تحقق هر یک از چهار گزینه یادشده در شرایطی امکان‌پذیر است که ایالات‌متحده نیز از سازوکارهای کنش متقابل استفاده کند. تجربه روابط ایران با ایالات‌متحده بیانگر این واقعیت است که آمریکا از «الگوی کنش تاکتیکی» در سازوکارهای مدیریت بحران استفاده می‌کند. الگوی رفتاری آمریکا در ارتباط با افغانستان جدید، بیانگر نشانه‌هایی از عدم مسوولیت‌پذیری آمریکا در دوران‌های بحرانی است. در چنین شرایطی طبیعی به نظر می‌رسد که ایران از سازوکارهای «کنش متوازن» در ارتباط با آمریکا استفاده کند. کنش متوازن به مفهوم آن است که هرگونه توافقی باید ماهیت نسبتا پایداری داشته باشد. از آنجا که برجام مورد پذیرش کنگره آمریکا قرار نمی‌گیرد، لازم است ایران از سازوکارهایی استفاده کند که «بازدارندگی موثر» در برابر اقدامات فراقانونی آمریکا در برجام را فراهم کند.