طرحهاى مختلف توسعه شهرى
با توجه به توسعهٔ روز افزون شهرها و جلوگيرى از رشد بىرويهٔ و بىقاعدهٔ آنها، طرحهاى بسيارى ارائه گرديده است تا بتواند به طرح و نقشهاى منطقى براى شهرها بينجامد. از جمله: شهر ستارهاي، شهر اقماري، شهر خطي، شهر گسترده و.. .
شهر در مدل کهکشان
شهر گسترده (شطرنجی)
شهر اقماری
شهر ستارهای (شعاعی)
شهر در مدل حلقهای
شهر در مدل شبکه محوری با روک
شهر خطی
طرح مکمل مدل کهشکان
شهر در مدل متمرکز
شهر در مدل کهکشان
مبتکر اين طرح ابنزر هاوارد است. اين طرح به نام طرح گستردهٔ هستهاى نيز اشتهار دارد. نواحى حاشيهاى طرح را فضاى سبز احاطه مىکند. از نظر شبکههاى ارتباطي، راهها مىتوانند بهصورت عمود بر هم و يا بهطور مورب ايجاد شوند. در اين بافت، تمرکز شهرى در بعضى از نواحى وجود دارد. اين طرح در حقيقت همان طرح گسترده است اما به اندازهٔ کافى از دقت طرح گسترده برخوردار نبوده و طرحى بينابين از طرحهاى گسترده و متمرکز است. هرکدام از هستههاى طرح مىتواند واحد تخصصى باشد. چنانچه طرح کهکشان با شبکههاى مورب ايجاد شود، فاصلهها را کاهش خواهد داد. محل تقاطع خطوط ارتباطى شهرى را نيز يک گره شهرى تشکيل مىدهد. در اين طرح کمربند سبز بهنحوى در محلات مسکونى بهوجود مىآيد، که توسعه فيزيکى آنها را محدود مىسازد. وقتى که اين گسترش محدود به حد نهائى خود رسيد، توسعه فيزيکى شهر نيز متوقف مىگردد.
شهر گسترده (شطرنجى)
اين طرح متأثر از افکار دانشمندان آمريکائى است. در اين طرح با تکيه بر توسعهٔ شبکهٔ راهها و ساختن جادههاى متعدد، گسترش شهرها و نواحى جمعيتى آنها بهصورت پراکنده پيشنهاد مىشود. نمونهٔ اجراء شدهٔ آن را مىتوان در طرح کلى شبکههاى ارتباطى لوسآنجلس (Los Angeles)، در آمريکا مشاهده کرد. شهر لوسآنجلس بهصورت شهر هزارگونه معرفى شده است. بدان دليل که علىرغم طرح گستردهٔ خود، مرکب از گرههائى است که بخشهاى بزرگى را اشغال کرده و استفاده از وسايل حمل و نقل عمومى مثل تراموا را غير ممکن مىکند، ولى در عوض راه را در جهت استفاده از اتومبيل شخصى مهيا مىسازد. آنچه که در طرح گسترده مشاهده مىشود، عدم وجود سيماى شهرى در مرکز شهر است. زيرا همهٔ تأسيسات و خدمات شهرى در همه جاى شهر بهطور يکسان و هماهنگ ادامه پيدا مىکند.
مقطع مدل گسترده
از فرانک لويد رايت بهعنوان واضع اين طرح سخن به ميان مىآيد. رايت پيشنهاد مىکند که به هرکسى يک تا يک و نيم هکتار زمين واگذار گردد که در آن به کشاورزى بپردازد و همانطور که کشاورزى اساس توليد غذائى افراد را تشکيل مىدهد، آنها کارگر صنعتى هم باشند و مثلاً دو روز در هفته را نيز به کار در بخش صنعت بپردازند و از اين طريق هر فرد در ادامهٔ حيات خودش دخيل باشد. بزرگترين مشکل اين طرح وجود فاصلههائى است که در نقاط مختلف آن وجود دارد. پس از توسعه شهر، جهت رسيدن از نقطهاى به نقطه ديگر، بعد مسافت، مدت زمان زيادى را مصروف خود خواهد داشت. در اين زمينه تکيه فرانک لويد رايت بر وسيله نقليه است. وى اميد دارد که روزگارى اختراع هليکوپتر تکميل شده و بدينوسيله مسئله بعد مسافت در شهرها را حل کند.
طرح گسترده فاقد مرکزيت شهرى است و در حقيقت داراى توسعهاى نامحدود خواهد بود. توسعهٔ طرح در جهت وجود عوارض طبيعى مثل کوه، دريا، باتلاق و مانند آنها متوقف مىشود.
مدل گسترده
از فرم گسترده مىتوان براى دو هدف متضاد استفاده نمود. يکى براى جوامعى با تمرکز و تراکم بالا يا يک جامعه کاملاً فردگرا و اين نيز بدان دليل است که خود فرم گسترده، حالتى فردگرا دارد.
در اين طرح سلسله مراتب خيابانها را مىتوان بهراحتى امکانپذير نمود. بهعلاوه، بدون آنکه اصل تئورى گسترده تغييرى يافته باشد، مىتوان شبکههاى شطرنجى نامرتبى را نيز در آن بهوجود آورد.
از نظر تاريخى طرح گسترده، از دوران باستان در کشورهائى مثل چين و ژاپن و مصر (کاهون) داراى سابقه است. همچنين، شهرهاى مستعمراتى که در يونان، اروپاى قرون وسطى و شهرهاى اسپانيونى و آمريکائى شکل گرفتند، کم و بيش داراى چنين مدلى بودند.
در رابطه با معايب و انتقاداتى که از مدل گسترده مىشود، نکاتى قابل ذکر است. اين مدل نمىتواند بدون انتها مطرح باشد و اگر گسترش آن بىانتها باشد مرکز آن متراکم گرديده و رفت و آمد نيز افزايش خواهد يافت. اين فشار بر تمام خيابانهائى که هيچ فرقى با هم ندارند وارد خواهد آمد. وقتى تمام خيابانها مشابه به يکديگر باشند، رفت و آمدهاى غيرمعقولى بهوجود مىآيد و نواحى درونى تمام بلوکها مورد هجوم قرار خواهد گرفت. همچنين اگر خيابانهاى مورب وجود نداشته باشد، سفرهاى طولانى را در پى خواهد داشت و اگر خيابانها مورب باشند، مثل شهر واشنگتن با تقاطعهاى متراکم و نامتعادلى روبهرو مىگردند. اگرچه اين انتقادات با درجهبندى و طبقهبندى کردن راهها و با استفاده از يک فرم کلى و بزرگ شطرنجى قابل حل و يا کاهش است، ولى اين کار زمانى عملى است که خيابانهاى فرعى حالتى غيرشطرنجى داشته باشند. با پيچ و خم دادن به فرم گسترده و ايجاد فضاهاى متنوع (در حالىکه خواص اصلى را نگهداريد)، مشکلات مورد انتقاد کاهش مىيابد.
شهر اقمارى
يکى از راهحلهاى توسعهٔ شهرهاى جديد، توسعهٔ شهر و پخش جمعيت و تأسيسات شهرى بهصورت اقمارى است. در يک چنين طرحي، معمولاً فعاليتهاى اصلى اقتصادى و تجارى در هستهٔ مرکزى و داخل شهر ايجاد شده و نواحى پيرامون و حومهٔ شهر عهدهدار اسکان قسمتى از جمعيت خواهد بود از طرف ديگر اين طرح مىتواند بهمنظور کاهش حجم ترافيک و آمد و شد و تقليل آلودگىهاى محيطي، قسمتى از فعاليتهاى شهرى را به همراه بخشى از جمعيت بهصورت اقمارى در حومهٔ شهر اصلى قرار دهد. به بيان ديگر شهر بهجاى تمرکز در يک نقطه، قسمتى از وظايف، عملکرد و روال امور زندگى خود را در محيط پيرامون خود مستقر مىسازد. محيطهاى حائل بين شهر اصلى و نواحى اقمارى و حومهاى را فضاى باز، سبز و اراضى ذخيره يا تحت کاربرد نوعى خاص از فعاليتهاى اقتصادى مثل صنعت تشکيل مىدهد.
اين طرح، جمعيت شهر را در چند ناحيهٔ شهرى مستقر ساخته و لزوم ايجاد شبکهٔ راههاى اصلى جهت ارتباط بين نواحى مختلف، عاملى در تسهيلات آمد و شد آن مىباشد. اين طرح، مىتواند بيشتر در رابطه با شهر و حوزههاى نفوذ مستقيم آن مطرح گردد.
در اين طرح برخلاف شهر ستارهاي، بهجاى آنکه ادامهٔ توسعه از طريق شعاعها امکانپذير شود، اين مورد توسط راههائى که به شهرکهاى اطراف منتهى مىشوند و بهطور کامل از شهر اصلى نيز جدا هستند، صورت مىگيرد. محدوديت ابعاد منطقه از معايب کلى اين طرح است.
زيرا هنگامى که شهر از ابعاد خاص خود گذشت، هم بازدهى و هم کيفيت خود را از دست مىدهد. لذا، شهر مرکزى بايد در ابعاد تعيينشدهٔ خود باقى بماند و پس از تکميل ظرفيت شهر، با ايجاد امکانات جديد، شهرى اقمارى در مجاورت آن احداث گردد، تا جمعيت اضافى را در خود جاى دهد. شهر اقمارى توسط اراضى کشاورزى از شهر اصلى جدا مىشود و بهوسيلهٔ کمربند سبز محدود مىگردد که در حقيقت حکم کمربند سبز در شهر ستارهاى را دارد. هر شهر اقماري، خود داراى يک مرکز خدمات و فعاليتهاى توليدى خواهد بود و سفرهاى درونى آن نيز، در داخل آن انجام مىپذيرد. اندازهٔ بهينهٔ جمعيت اين شهرها، بين ۲۵،۰۰۰تا ۲۵۰،۰۰۰ نفر فرض گرديده است. هرچند که پس از ساخت شهر، حد و مرز جمعيت از اين ابعاد فراتر مىرود.
مبتکر اين نظريه را مىتوان ابنزر هاوارد دانست که نظريهٔ او مبنائى جهت ايجاد نوشهرهاى انگليسى شد. ايدهٔ شهرهاى اقماري، زمينهٔ مناسبى را نيز جهت مفهوم واحدهاى همسايگى و واحدهاى خوديار شهرى فراهم مىآورد.
در رابطه با ابعاد شهر، هرچند که شهرهاى بزرگ داراى مشکلات عمدهاى هستند، ولى در اينکه اين مشکلات به دليل اندازههاى بزرگ يا فقر، جدائى طبقات اقتصادى مردم، ساخت مالى نهادها و سازمانهاى محلى و شهرداري، سيستم اقتصادى يا عوامل ديگر مىباشد جاى بحث فراوان است. هرچند مديريت شهرهاى بزرگ نيازمند بودجههاى فراوانى است، ولى بهدليل سرويسدهى بيشتر و توليدات اقتصادي، مقرون بهصرفه هستند.
ايدهٔ شهرهاى اقمارى بيش از تمام ايدههاى ديگر، خاصه در رابطه با توسعههاى منطقهاي، قابل قبول بوده و به مرحلهٔ اجراء درآمدهاند. شهرهاى اقمارى پس از ساخته شدن به رشد خود ادامه مىدهند و نمىتوان رشد آنها را پس از ايجاد متوقف شده محسوب داشت.
شهر ستارهاى (شعاعى)
وجود شبکهٔ راههاى اصلى و پر رفت و آمد که در مسير خود معمولاً فعاليتهاى مختلف شهرى و از آن جمله صنعت، انبار، نيازمندىهاى وابسته و امثال آنها بهوجود مىآيد و از طرفى وجود موانع و محدوديتهاى فيزيکى مثل کوه، دره، باتلاق، جنگل و نظير آنها ممکن است که به شهر شرايطى را تحميل کند که بافتى ستارهاى (در طول شبکهٔ راههاى اصلي) بهخود بگيرد و در حوالى و محدودههاى اطراف آن، اماکن مسکونى با سلسله مراتبى از شبکههاى ارتباطى بهوجود آيد.
اگرچه گسترش شهر بهصورت ستارهاى باعث خالى ماندن زمين در فاصلهٔ بين شعاعهاى آن مىگردد، ولى همين اراضي، بهترين موقعيت را جهت توسعهٔ فضاهاى سبز، جنگلکارى و پارک فراهم مىآورد.
در طرح ستارهاي، شهردارى يک مرکز اصلى بوده و مراکز فرعى در طول شعاعهاى منشعب از مرکز شهر پخش مىگردند. که در حقيقت خلاء دورى نواحى مختلف شهر را از مراکز شهر تا اندازهاى پر مىکند و مشکل تمرکز و استقرار جمعيت، کالا و خدمات را در مرکز شهر کاهش مىدهد.
مدل ستارهاي، بيشتر الگوئى جهت شهرهاى متوسط تا بزرگ است. اين الگو مىتواند داراى يک هستهٔ مرکزى با کاربردهاى متفاوت باشد.
بهطور کلى در فواصلى از اين طرح، اتوبانهاى کمربندى باعث اتصال شعاعها به يکديگر مىگردند. در اطراف اتوبانها، هيچگونه توسعهاى وجود ندارد. اتوبانها در محل تقاطع با شعاعها، به نواحى مختلف شهر پيوند مىيابند.
اين فرم نتيجهٔ گسترش شهرهاى متمرکز مىباشد که در طول جادههاى خارج از شهر شروع به گسترش مىنمايند.
توسعهٔ شهر بهصورت ستارهاي، يک مدل متمرکز و فشرده را با يک مرکز اجازه مىدهد و حمل و نقل عمومى را به مرکز شهر مىکشاند، بهنحوى که تمام شهر و مردم آن به مرکز شهر دسترسى دارند، که از جمله مزاياى طرح محسوب مىشود. همچنين، وجود فضاهاى سبز که به فضاهاى روستائى نيز دسترسى دارند، محيطى را جهت پيادهروي، دوچرخهسوارى و اسبدوانى و گردش ميسر مىسازند. اين طرح، پايه و اساس شهرهاى واشنگتن (Washington)، مسکو (Moscow)، وکپنهاک (Kopen Hagen)، بوده است. بعضى از ويژگىهاى اين طرح نيز در بسيارى از شهرهاى قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم وجود دارد. نکتهٔ قابل ذکر آنکه، تثبيت اين مدل بهندرت امکانپذير مىباشد. زيرا جهت حفظ بافت آن، کنترل و مراقبت زيادى لازم است (حفظ فضاهاى سبز ميانى از آن جمله است). ثانياً، هر اندازه که از مرکز شهر دور شويم، اهميت اتوبانهاى حلقوى بيشتر مىگردد. از جمله معايب اين طرح آنکه با توسعهٔ شهر، شعاعهاى شهرى از يکديگر فاصله مىگيرند که اين مشکل فقط با ايجاد اتوبانهاى حلقوى مرتفع شده و ادامهٔ توسعه را ممکن مىسازد. اگرچه طرح ستارهاى داراى دسترسىهاى خوب و امکان توسعهاى براساس يک شبکهٔ حمل و نقل عمومى است. قابليت اجرائى و کنترل فضاهاى سبز از جمله معايب آن بهشمار مىآيد.
دیدگاه خود را بنویسید